صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۸۷ فروردین ۵, دوشنبه

تجاوز بر اطفال همچنان ادامه دارد

هرچند واقعات دردناک تجاوز بر اطفال کشور طی سه دهه اخیر بیشتر دیده شده است اما جنایات متعدد در سال جاری خیلی تکاندهنده و قابل نگرانی می باشد.
اگر بار مسئولیت جنایات گذشته سه دهه اخیر عمدتاً به دوش جنگسالارانی بوده که در جریان جنگ های تنظیمی و حاکمیت های ملوک الطوایفی از هیچ جنایتی دریغ نورزیده اند ولی جنایات یکی دو سال اخیر در شرایطی صورت می گیرد که حدود شصت هزار نیروی نظامی خارجی تحت نام "دفاع از دموکراسی"، "حقوق بشر" و "مبارزه با تروریزم" وارد کشور شده و افغانستان دارای اردو، پولیس و حکومت می باشد و شعار قانون و تامین عدالت از هر بلندگویی شنیده می شود.
متاسفانه این بار جنایت از جانب کسانی صورت می گیرد که خود لباس حافظ امنیت و قانون را به تن دارند و ادعای پاسبانی از ناموس مردم را دارند. در جوزجان تجاوز بر طفل یازده ساله از منصوبین اردو در داخل قرارگاه قول اردو صورت می گیرد؛ در سرپل پسر حاجی پاینده که عضو پارلمان است، بر دختری تجاوز می نماید، در ولایت تخار طی سال جاری شش واقعه دلخراش تجاوز صورت گرفته که در دو واقعه آن جنایت کاران به خاطر محفوظ بودن هویت شان قربانیان جنایت خود را به قتل رسانیده اند.
دو واقعه دیگر که توسط منصوبین لوای سرحدی صورت گرفته که یکی از آن بالای دخترک 9 ساله بود، و در ولایت کندز بر دختر صنف هفتم مکتب تجاوز صورت گرفته و مجرم که یونیفورم امنیتی داشت، پس از دستگیری از سارنوالی ولایت فرار می کند. در ولسوالی امام صاحب بر طفل 9 ساله تجاوز صورت می گیرد. در همین ولایت پسرک شش ساله از سوی گارد امنیتی ریاست کار و امور اجتماعی مورد تجاوز قرار می گیرد. و دردناک ترین واقعه تجاوز پنج تن از نیروهای مسلح همین ولایت بر طفل نه ساله می باشد. مشابه به این، در سایر ولایات شمال مانند بلخ، سمنگان و ولایات دیگر ده ها مورد تجاوز بر اطفال ثبت گردیده که موارد بالا به عنوان مشت نمونه ی خروار است.
اگر چه ارگان های امنیتی و قضایی در رسانه ها لاف از تامین عدالت می زنند و آقای کرزی هم از اشد مجازات در موارد عاملان جنایات صحبت می کند، ولی مردم ما با تعجب مشاهده می کنند که یکی از جنایتکاران متهم به تجاوز در ولایت سمنگان که از سوی محکمه به یازده سال حبس محکوم شده بود، پس از چند روز بر اساس فرمان رئیس جمهور از حبس رها گردید.
مردم عذابدیده ما بارها به خاطر عدالت خواهی به ارگان های قضایی مراجعه کرده اند اما با موجودیت فساد گسترده درین ارگان ها نه تنها امید چندانی به مجازات همچو جنایتکاران ندارند بلکه از خود می پرسند که آیا عاملان جنایاتی چون رحیمه در ولایت کندز هنوز هم پشت میله های زندان هستند یا آزادانه در کوچه های همان ولایت به جنایات خود ادامه می دهند؟
اگر مردم توانسته زنج فقر و بیکاری، صعود قیم، کشتار عزیزان شان را در بمباردمان تحمل نمایند، آیا درد تجاوز بر جگرگوشه های شان قابل تحمل خواهند بودو آیا باز هم دولتمردان از کارکرد چند ساله ی خود خجالت نکشیده تواقع دارند با هزار و یک حیله رای مردم را به دست بیاورند؟     

۱۳۸۷ فروردین ۱, پنجشنبه

مشت نمونه ی خروار

نیروهای امریکایی می کشند:
 به دنبال کشتار نود شیندندی از سوی امریکایی ها و اظهار تاسف بوش از قتل غیرنظامیان و بعد عذر خواهی رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا که بسیاری آن را حرف مفت می پندارند، بازهم نیروهای خارجی مستقر در ولایت ارزگان  با تیر اندازی به سوی ولسوال چوره ولایت ارزگان او را با دو بادیگاردش به قتل رساندند. این کشتار بار دیگر نشان میدهد که قتل افغانهای عادی و ولسوال نزد خارجی ها چقدر مفت، ساده و آسان می باشد. کرزی قیمت خون هر افغان را برای خارجی ها دو هزار دالر تعیین کرده است و  به این حساب ارزش خون بیست افغان به اندازه ای معاش یک ماهه یک مشاور خارجی در افغانستان میباشد؛ پس چرا امریکایی ها در افغانستان کشتار نکنند؟

نقشه ی جدید:
 مجله اتلانتا در شماره ماه جون و جولای خود، نقشه ای را مطابق به تغییراتی به چاپ رسانده است که ستراتیژیست های امریکایی برای این منطقه در نظر گرفته است. درنقشه ی جدید، چیزی به نام افغانستان وجود ندارد. بخش اعظم افغانستان با پشتون های آن سوی سرحد با 61 ملیون نفوس، پشتونستان را می سازد که پایتخت آن قندهار در نظر گرفته شده است. درین نقشه پاکستان از پنجاب وسند تشکیل می شود. بلوچستان ایران، پاکستان و افغانستان کشور مستقل بلوچستان را می سازد. بخش هایی از افغاستان در شمال به تاجکستان، ازبکستان و ترکمنستان تعلق می گیرد. ولایات فراه و هرات با ایران که در نقشه  پارسیا نام دارد مدغم میشوند. عراق سنی و شیعه از هم جدا و دو مملکت جداگانه را میسازند. کردستان ایران، عراق و ترکیه دولت واحد کردستان را به وجود می آورند. امریکایی ها و انگلیس ها هر از گاهی به چاپ چنین نقشه هایی دست میزنند و آرام آرام این نقشه ها را در ذهن مردم منطقه و جهان القا کرده، با چنین تقسیماتی منافع خاص خود را دارند، کاری که در یوگوسلاویای سابق با آتش و گلوله انجام دادند و از آن نتیجه ی خوبی برای امیال خاص شان به دست آوردند. علاوه برین غیرمستقیم به مردم می فهمانند که تصمیم گیرندگان اصلی این منطقه فقط آنان میباشند و به این صورت مردم  را باتکرارچاپ چنین نقشه ها به حضور دایمی خود در منطقه خو میدهند.

روز صلح:
 21 سپتامبر از روز صلح در جهان تجلیل به عمل آمد. در افغانستان نیز عده ای یقه دریدند، کبوتر صلح رها کردند و گلودریدند. این روز در حالی تجلیل شد که هوتل امریکایی ماریوت در اسلام آباد مورد مرگبارترین حمله قرار گرفت که در آن بیش از شصت نفر کشته و 270 نفر زخمی شدند که در میان کشته شدگان سفیر جمهوری چک، دو جنرال سیا و دو جنرال نیروی دریایی امریکا نیز بودند. این بار طالبان هم از صلح صحبت کردند، اما 150 نفر از کارگران را در بالا بلوک فراه ربودند. این صلح خواهی و صلح گویی در حالی در افغانستان زمزمه می شود که بیش از هفت ملیون نفر زیر خط فقر زندگی می کنند. مردم در ولایات بادغیس و سمنگان فرزندان شان را می فروشند و علوفه و برگ درخت میخورند، اما روز صلح در بهترین هوتل ها و رستوران ها در کابل در حالی با دالر تجلیل می شود که  نه کسی از حال گرسنگان  خبر دارد و نه به فکر آنان می باشد. این جمع فقط بردند و زدند و خوردند. صلح واقعی مردم زمانی است که خود بر مقدرات خود تصمیم بگیرند و صلاحیت زندگی خود را داشته باشند 
          
پارسال دروغ بود یا امسال؟:
 در ختم سال 2007 بانکی مون سرمنشی ملل متحد اعلان کرد که در طول این سال هشت هزار غیرنظامی در افغانستان از سوی نیروهای طالب ، ائتلاف و ناتو کشته شده اند. اما امسال که هشت ماه از سال 2008 می گذرد، منابع خارجی اعلان می کنند که تا حال 1800 نفر به قتل رسیده اند، در حالیکه بسیاری ازهمین منابع معتقد اند و مردم هم به این باور اند که امسال قتل های بیشتری نسبت به سال گذشته صورت گرفته است، پس چگونه می توان این ادعا را قبول کرد که تا حال فقط 1800 نفر به قتل رسیده اند. همه می پرسند که آیا آمار پارسال دروغ بود یا آمار امسال درست نیست؟
 
طالبان و تریاک:
 گروپ طالبان با تریاک شکل گرفته و بدون زرع و قاچاق تریاک ادامه یافته نمی تواند. طالبان اکنون بخش اعظم تریاک افغانستان را در کنترول دارند و از آن سودهای کلانی به دست میآورند.  در سه سال گذشته تولید تریاک در افغانستان فوق العاده بالا رفته که به ترتیب  93 ، 95 و 79 درصد تولید جهان را تشکیل میداد و به این خاطر درین سه سال عاید تریاک از مصرف جهانی آن فوق العاده اضافه تر بود و موازی با آن قیمت تریاک و هیروئین در بازارهای دنیا بسیار افت پیدا کرد. متقابلا نرخ گندم بسیاربالا رفت و مخصوصاً که منطقه به کمبود گندم مواجه گشت و به این خاطر در مناطق مختلف امسال زمینداران تصمیم گرفته اند تریاک نکارند. مثلاً در فراه قیمت یک کیلوگرام تریاک به سه هزار افغانی رسیده، در حالیکه 5 کیلو گندم ( یک من فراه) به 170 افغانی سودا می شود. گفته می شود که درین چند سال قوماندانان طالب مقدار زیادی تریاک را ذخیره کرده، امسال تصمیم دارند که زرع تریاک را در نقاط زیر کنترول شان منع قرار دهند و بسیاری فکر می کنند که این بهانه خوبی برای وزارت به اصطلاح مبارزه با مواد مخدرخواهد شد که اعلان کنند «ما در مهار مواد مخدر پیروز شدیم

۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

ایران به دنبال سودهای کلان تر در افغانستان

ایران که با افغانستان بیش از 750 کیلومتر مرز مشترک دارد، طی سی سال گذشته یکی از مداخله گران اصلی و آتش بیار بزرگ جنگ در افغانستان بود و پیوسته به تقویت جناح های معینی در افغانستان می پرداخت و یکی از جناح های رقیب را تمویل و مسلح می کرد. اکنون که وضعیت امنیتی  روز تا روز بدتر میشود، ایران تلاش می کند تا از آب گل آلود ماهی مراد بگیرد.
ایران که مدتی در عراق با امریکا رویارویی داشت پس از انجام مذاکرات این تنش ها کاهش یافت . ایران در عراق به دنبال منافع خود با استقرار حکومت مقتدر شیعه می باشد و فکر می کند با چنین حکومتی می تواند در معادلات منطقه در آینده نقش مهم تری بازی کند. امریکا بعد از دو نشستی که با ایران داشت، از اعتراضات خود مبنی بر مداخلات ایران در عراق کاست و بعد امریکایی ها اعلام کردند که گراف حملات در عراق پائین آمده است. چند تن از افراد القاعده که از عراق به وزیرستان رفته و در افغانستان دستگیر شدند، اعتراف کردند که از راه ایران به پاکستان انتقال یافته و ابو ایوب المصری رهبر جنگجویان القاعده در عراق که به دیدن اسامه و الظواهری به پاکستان آمده بود، نیز اعلان کرد که از راه ایران به وزیرستان رفته است. این حرکت نشان می دهد که ایران نمی خواهد نیروهای القاعده در عراق با شیعه ها و امریکایی ها بجنگند و به این خاطر درین چند ماه بیشترین نیروهای القاعده توسط ایرانی ها به وزیرستان منتقل شدند و علت تشدید جنگ در افغانستان و پاکستان همین ازدیاد نیرو می باشد.
ایران با اینکه به دنبال تقویت بنیادگرایان طالب در غرب افغانستان است، در کنار آن نیروهای جهادی وابسته به خود را همچنان در کابل و ولایات غربی افغانستان تقویت و حمایت می کند. ایرانی ها از یکسو بد ترین و فاشیستی ترین بر خوردهایی با مهاجرین داشته و پیوسته بر آنان فشار می آورند که از آن کشور برآیند و بر زندگی آنان رحم نمی کنند و تل سیاه را همچنان پر نگه می دارند و از سوی دیگر تازه تصمیم گرفته است تا بار دیگر اردوگاه شمس آباد را فعال بسازد. این اردوگاه که در زمان تجاوز روسها به خاک افغانستان کلان ترین اردوگاه در ایران به حساب می آمد و بعد از سقوط دولت نجیب تمام مهاجرین از آن برآمده به افغانستان برگشتند یا در شهرهای دیگر ایران پراکنده شدند، این اردوگاه به وسیله نیروهای امنیتی ایران کاملاً ویران شد و حال دولت ایران تصمیم برپایی دوباره آن را گرفته، گزارش هایی میرسد که روزانه چندین لاری بار از مهاجرین مناطق غربی افغانستان به این اردوگاه سرازیر می شوند و از مدتی به این سو سرگروپ های زمان جهاد را در بیرجند جمع کرده و در کنار عده ای از قوماندانان طالب به آنان نیز امکانات میدهد. ایران بار دیگر می خواهد تا از میان این افراد که در اردوگاه متمرکز میشوند، چون گروپ های سابق حزب اللهی نیروی مسلح قوی بسازد و در معادلات بعدی قدرت آنها را به سود خود استعمال کند. ایران جاده میان مشهد و هرات ، زابل و زرنج را پخته کاری کرده، برای هر دو ولایت برق داده و به شهر زرنج آب نیز رسانده است و حال تصمیم دارد که برای ولایت فراه هم برق بدهد و هم جاده 120 کیلومتری میان طبسین – فراه را قیرریزی کند و به این صورت فراه را با بیرجند وصل کند. تمام این تلاش ها نشان می دهد که ایران به فکر آنست که اگر روزی تجزیه ای در افغانستان به وجود آید، سهم خود را به آسانی بگیرد. اخیراً مجله ی اتلانتا  در امریکا نفشه جدید منطقه را چاپ کرده که در آن غرب افغانستان به ایران یا پارسیا تعلق گرفته است. ایران علاوه به آنکه اصل فعالیت های مسلحانه افرادش را در غرب افغانستان سازماندهی می کند، در کابل نیز بیشترین نفوذ میان قدرت حاکمه داشته، در میان رسانه های افغانستان از نفوذ بالای بر خوردار می باشد، رد پای ایرانی ها را می توان در بسیاری از تلویزیون ها، رادیوها و نشرات چاپی به روشنی دید. تا جایی که به خاطر این نفوذ مدیران بعضی از روزنامه آن را تحمل نکرده ، استعفا می دهند. ایران به افغانها کتاب کمک می کند و ظاهراً به فکر بالا رفتن سطح و سواد فرزندان افغان اند اما در خود ایران شهریه را دوچند می سازد و به بهانه های مختلف راه ورود اکثر اطفال را به مکاتبش می بندد. ایران در درون ارگ هم نفوذ دارد و گاهی چای پولی ارگ را هم می پردازد و به این خاطر است که امرالله صالح از مداخلات ایران در همزبانی با خارجی ها یاد می کند ولی کرزی خود را بی خبر می اندارد و از آن انکار می کند. شورای نظار و جمعیت ربانی نیز در روابط نزدیکی با ایران قرار دارند و از زمان درگیری آنها با طالبان مورد حمایت ایران قرار دارند.  به این خاطر ایران مترصد فرصت است و تا آنزمان کوشش می کند تا از ترانزیت میان چاه بهار و زرنج، از سرک حلقوی میان مشهد و تاشکند، از دریای هریرود جهت انتقال آب آمو به غرب ایران و بر صدر همه از آب دریای آمو بیشترین سود را ببرد و همچنان تنور جنگ را به نفع خود در افغانستان گرم نگهدارد و مترصد فرصت های  کلانتر و طلایی تر باشد.

رویارویی در گرجستان، "پایان تاریخ" را مسخره کرد

با فروپاشی اتحاد شوروی در 1992، فریاد هلهله و شادی از غرب برخاست و تئوریسن های سرمایه داری تا توانستند، نوشتند و بالاخره پایان تاریخ را اعلام نمودند. درین میان رهبران و ستراتیژیست های امریکایی در کاخ سفید و پنتاگون برای جهانیان تکلیف زندگی را تعیین نمودند و بالاخره  «نظم نوین جهانی» و «جهانی شدن» را اعلان کرده، گفتند: «هرکه این را نپذیرد دشمن ماست و چنین دشمنی باید سرنگون شود». به این صورت امریکا با 50 تریلیون دالری که از جنگ دوم تا فروپاشی اتحاد شوروی بر زرادخانه  تسلیحاتی اش مصرف کرده بود،  به عنوان ارباب این نظم نوین جهانی قرار گرفت.
 ایران، کوریای شمالی، کوبا، لیبی و سوریه به عنوان 5 اژدهای کوچکی که با رژیم های شان باید سرنگون شوند و در آنها «دموکراسی»  بر قرار گردد، در لست سیاه امریکا جا گرفتند و اینگونه برای جهانیان دشمنان خیالی تراشیده شد، تا ازین طریق هر کسی که مورد پسند امریکا نباشد، تهدید گردد. کاخ نشینان واشنگتن فکر می کردند که با فروپاشی اتحاد شوروی و فعالیت های بانک جهانی جهت نابود کردن اقتصاد روسیه و تضعیف آن در سایر زمینه های اقتصادی به آن کشور مجال احیا به عنوان یک ابر قدرت نه تنها نخواهند داد که آن را برای همیش به یک قدرت ضعیف و محتاج به امریکا و اروپا مبدل خواهند کرد.
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که بسیاری از تحلیلگران غیر وابسته به غرب آن را تاکتیکی در ستراتیژی جهانی امریکا دانستند و حال بیشتر از پیش فکر می کنند که سازمان القاعده و رهبران آن با تمام گردنکشی در برابر ایالات متحده، جاده صافکن سیاست های قاره ای امریکا در آسیا به حساب می آیند و امریکا آنرا تمسکی جهت ورود نامحدود خود به آسیا قرار میدهد، تا هرچه بهتر و آسانتر بازار، نیروی کار، آبراه ها، مواد خام (ذخایر سرشار زیر زمینی، مخصوصاً نفت و گاز آسیای میانه، قفقاز، شرق میانه و جنوب شرق آسیا) را در کنترول خود بگیرد.  با حمله به عراق و اشغال عریان آن بخاطر کنترول پانزده ملیارد تن نفت آن کشور، در افغانستان، عراق و پاکستان جنگی به راه افتاد که درین شش سال حدود دو ملیون کشته نذر «نظم جهانی» گردید، کشتاری که تا هنوز ادامه دارد و پایانی برایش  سراغ  نمی شود.
کمپنی های نفتی امریکایی درین مدت تا بیخ گلوی روسیه خزیدند و بر نفت و گاز قزاقستان، قرغیزستان و ترکمنستان شکم انداخته، «انقلابات نارنجی» را در قرغیزستان، اکراین و گرجستان به سر رساندند. به این صورت «نظم نوین جهانی» امریکا تا مرزهای روسیه راه باز کرد. سازمان سیا هشتاد درصد بودجه اش را جهت تضعیف ومحاصره روسیه به کار انداخت و مطمئن شد که دیگر روسها توان نفس کشیدن را از دست داده و به پا نخواهند خاست!!
اما از جایی که دانشمندان و پیشروان علم اقتصاد از جمله کارل مارکس سالها پیش با پیشرفت جامعه سرمایه داری به سوی انحصارات، پیشبینی کرده بود که به دلیل رشد ناموزون سرمایه هیچ کشوری با اقتصاد انحصاری در جای خاصی درنگ نمی کند. عوامل بسیاری در درون و بیرون این کشورها باعث می گردد که کشور زورمند، ناتوان و کشور ناتوان زورمند شود. با به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین در روسیه و امضای پیمان شانگهای با چین و چهار کشور آسیای میانه و گذار از اقتصاد بروکراتیک به  اقتصاد بازار، کمپنی های روسی توانستند بر سکوی بسیاری از معاملات جهانی پا بگذارند و به زودی ثبات اقتصادی را به طور نسبی در روسیه احیا نمایند. اما تلاش های امریکا که با شامل کردن کشورهای اروپای شرقی در پیمان ناتو و حتی تمایل نشان دادن به عضویت گرجستان و اکراین درین پیمان و بستن معاهدات مهم و مختلف اقتصادی با کشورهای آسیای میانه جهت انزوای هرچه بیشتر روسیه همراه با تلاش های بانک جهانی جهت درهم شکستن اقتصاد آن، روسیه را زیر بار قرض گور کردند. اما در دو سال گذشته روس ها تا حدی در راه تثبیت وضعیت جدید اقتصادی خود کوشیدند و به این صورت روی بسیاری از منازعات منطقه و جهان بنای مخالفت با امریکا را گذاشته که در موارد بسیاری در قضایای جهانی مخالفت آشکار خود را با امریکا نشان دادند. روس ها در مسئله وینزویلا در تقابل با امریکا قرار گرفتند و وینزویلا روابطش را با مسکو نزدیک ساخت. اکنون روسیه به هندوستان، اندونیزیا، کوبا، وینزویلا، سوریه و کشورهای دیگر سلاح می فروشد و سال گذشته دومین صادر کننده سلاح در جهان به حساب آمد. درین حال امریکایی ها سخت به دنبال کنترول حوزه نفتی آسیای میانه بوده که بعد از شرق میانه دومین حوزه بزرگ نفتی جهان است، و اکنون کمپنی های نفتی امریکایی تا حدی این منطقه را با سرمایه گذاری های کلان شان زیر نظرگرفته، لوله باکو- جیحان روزانه یک ملیون بشکه تیل برای کمپنی های نفتی امریکا ازین منطقه به بحیره مدیترانه می رساند و به این صورت روسیه روز تا روز  خود را زیر فشار بیشتری احساس می کند. روسیه حضور امریکایی ها را درین منطقه شدیداً به زیان خود می بیند، لذا تلاش می کند تا هر چه زودتر و بیشتر از نفوذ امریکا بکاهد. روسها  درین راستا با کشورهای بلوروس، قزاقستان، قرغیزستان، تاجکستان، ازبکستان و ارمنستان معاهدات ستراتیژیک به امضا رسانده اند.
گرجستان از کشورهایی  حوزه قفقاز است که رئیس جمهور آن بعد از انقلاب نارنجی گوش به فرمان امریکا شد. این کشور چون خود را زیر فشار روسها می بیند، لذا پیوسته تلاش دارد تا شامل پیمان ناتو گردد اما همیشه با مخالفت شدید روسیه رو به رو شده است. وقتی نیکولا سارکوزی در فرانسه به قدرت رسید از پیوستن گرجستان و اکراین به این پیمان جداً جلوگیری کرد و شمولیت گرجستان و اکراین را پیش در آمدی برای جنگ با روسیه دانست و به این خاطر اعضای دیگر پیمان ناتو نیز با آن مخالفت کردند.
 ابخازیا و اوسیتیای جنوبی که از زمان اتحاد شوروی تا حال به عنوان دو منطقه خود مختار شناخته می شد اما گرجستان همیشه بر آنها ادعای ارضی داشت، یکی از مهمترین گرهگاه های تضاد میان روسیه و گرجستان به حساب می آید. یزرگترین لوله نفت امریکایی جهان از اوسیتیای جنوبی می گذرد و به این دلیل این منطقه برای امریکایی ها بسیار با اهمیت است. گرجستان با این تحلیل که غرب او را در برابر روسیه حمایت می کند، نیروهای خود را به اوسیتیای حنوبی اعزام کرد که در مرکز آن تسخینوالی مرکز جا به جا شدند و وقعی به روسها نگذاشت. روسیه که از زمان فروپاشی اتحاد شوروی بارها طعم تلخ تحقیر غرب را چشیده بود، این بار با پیشرفته ترین سلاح ها به گرجستان و اوسیتیا حمله کرده، گرجستان را گوشمالی سختی داد و نیروهای اتمی خود را نیز در دریای سیاه به حالت آماده باش در آورد که اگر غربی ها مداخله کنند به آنها نیز جواب بگوید. روسیه به خاطر ایجاد سپر دفاعی امریکا در پولند و چک که ظاهراً امریکایی ها حمله اتومی ایران را بهانه می کنند نیز عصبانی بود و باری اخطار داد که اگر این دستگاه نصب شود، با موشکهای اتومی روسیه نابود خواهد شد و بدینگونه تنش میان امریکا و روسیه به اوج خود رسید.  شکست گرجستان که با تحقیر زننده ای همراه بود، امریکایی ها و اروپایی ها را در وضعیت دشواری قرار داد، اما روسیه با تهدید  اسلحه اتومی خود غرب را نیز بیچاره ساخت. تا اینکه گرجی ها از اوسیتیا برآمدند و روسها برای تضمین دایمی دهانه ی قفقاز، استقلال این دو منطقه  را به رسمیت شناختند. فغان های امریکا  مبنی بر داشتن منافع درین منطقه  از سوی روسها با تمسخری که "شما از آنسوی دنیا درین جا منافع دارید ولی ما در دو قدمی منافعی نداریم"، جواب داده شد. به این صورت وقتی ایالات متحده امریکا قدرت خود را با سلاح و زرادخانه اتومی بر جهان تحمیل می کرد و باید همه گوش به فرمان او  و منافع جهانی او عمل می کردند، این روسیه بود که با همان زرادخانه به جنگ او رفت و به تحقیر یکی از متحدان آن و شکستن طلسم « نظم نوینش» پرداخت.
قبل از جنگ گرجستان، غربی ها و تئوریسن های سرمایه داری تبلیغ می کردند که روسیه  دیگر به دنیای سرمایه داری پیوسته و جزوی از هشت کشور صنعتی جهان است. لذا با این کشور نه تنها مشکلی نداریم که در حوادث جهانی متحدانه عمل خواهیم کرد؛ اما امریکا این حقیقت را فراموش کرده بود که رابطه میان کشورهای بزرگ سرمایه داری  تنها بر اساس منافع تعیین می گردد و از یاد برده بود که دو جنگ جهانی نه میان کشورهای سرمایه داری و غیر سرمایه داری که میان خود آنها به وقوع پیوسته بود و بدین صورت بار دیگر می تواند چنین جدل هایی به راه بیافتد. 
 امریکا خود را تنها قدرت جهان می پنداشت و معتقد بود که هیچ کسی بدون اجازه و فرمایش او نمی تواند در جایی اقدام کند و تمام حوادث جهان باید از کاخ سفید جواز بگیرد، ولی این حمله عکس آن را اثبات کرد که حتی دوستانش در گروه هشت کشور صنعتی نیز  به تهدید منافع او بر خواهند خاست و او را در برابر چلنج هایی سخت قرار خواهند داد. امریکا حال نه تنها در برابر 5 اژدهای روز اول قرار دارد که در برابر اژدهایان به مراتب بزرگتر و زهری تری نیز  قرار گرفته و با گذشت هر روز تضاد میان آنها جان می گیرد. وینزویلا، بولیوی، نیکاراگوا و چندین کشور دیگر امریکای لاتین اکنون رو به کوبا کرده،  نه تنها تلاش می نمایند تا منافع امریکا را درین قاره که سالها در استثمار امریکا زیسته بودند، محدود بسازند که سفر بوش را برای تشکیل بازار مشترک این قاره به تمسخر گرفتند و اعلام کردند که ایالات متحده به خاطر استثمار و بهره کشی هرچه  بیشتر خلقهای این قاره چنین بازاری را می سازد و به این ترتیب  جورج بوش را با دستان خالی، با تظاهرات و شعار های «یانکی به خانه ات برگرد» بدرقه کرده، به واشنگتن فرستادند.  لذا به روشنی  میتوان گفت که حوادث اخیر در جهان نه تنها نظم نوین امریکا را به تمسخر گرفت که چلوصاف تیوری پایان تاریخ فوکویاما را هم از آب کشید. 

۱۳۸۶ اسفند ۱۹, یکشنبه

څوک زموږ د ولس وینه تویوی؟

په افغانستان کې د امریکا د بلوس اتم کال پاى ته په رسیدو دى. په تیروو اتو کلونو کې زموږ په هیواد کې د امریکا په مشرۍ نړیوال ائتلاف د ترهګرۍ په پلمه خیټه واچوله او یوځل بیا یې زموږ خپلواکۍ تر پوښتنې لاندې راوسته.
امریکا چې دم ګړۍ په ټوله نړۍ کې ۷۲۵ پوځی اډې لری، د سپتمبر له یوولسمې وروسته یې زموږ هیواد ونیو او ورسره جوخت یې په منځنی آسیا کې هم خپلې پوځی اډې جوړې کړې. د فریډمن د شوک روغتیایی تیوری له مخې امریکا د جنګسالارو ډایناسورانو د جنایتونو او خیانتونو په مټ، هغوی زموږ پر خلکو وتپل او هغه دموکراسی یې پلی کړه چې نن یې زیږه او ناولې څیره د هیوادوالو په وژنې کې په ډاګه ګورو.
نن په سویل، ختیځ او لویدیځ کې زموږ هیوادوال د امریکایی ځواکونو په بمباریو کې مری او په شمال کې د امریکاییانو سیاسی ـ پوځی ملاتړې ډلې هره شیبه جنایت زیږوی. د کنړ، ننګرهار، هلمند، کندهار، ارزګان او هرات د شیندند وژنې هغه جنایتکارانه او خاینانه وژنې وى چې د امپریالیستې هیوادونو د نیواکګر سیاست منځپانګه ښه په ډاګه کوی.
ملګری ملتونه په خپل وروستی رپوټ کې وایی چې په افغانستان کې د ملکی کسانو وژنه ورځ تر بلې په ډیریدو ده او د طالبانو د پرزیدو وروسته د اګست میاشت تر ټولو مرګونی میاشت وه چې  نژدې ۳۳۰ ملکی افغانان په کې ووژل شول. په دې رپوټ کې راغلی چې د سږنی میلادی کال له جنوری څخه د اګست میاشتې پورې ۱۴۴۵ ملکی وګړی وژل شوی دی چې د تیر کال د همدې مودې په پرتله ۳۹% زیاتوالى په ګوته کوی. دا شمیرنې نه یوازې دا چې دقیقې نه دې بلکې د جنایت د کموالی په موخه خپرې شوی دی ځکه چې تیرکال همدې ملګرو ملتونو اعلان کړه چې په ۲۰۰۷ کال کې نژدې ۸۰۰۰ افغان ملکی وګړی وژل شوی دی، نو ښایی چې په مرګونی میاشتې کې دا شمیره له لس زرو هم اوښتوی وی.
تر ټولو غمیزه وژنه چې د افغانانو سخت قهر یې راوپارو، د شیندند د عزیز آباد ډله ایزه وژنه وه. په دې وژنه کې نژدې سل کسان په بى رحمۍ ووژل شول چې نړیوالو ځواکونو په ډیرې سپین سترګۍ سره هغوى ترهګر وبلل او د افغانستان دفاع وزارت هم په لومړنی غبرګون کې د نړیوالو ځواکونو په دې ادعا د منښت مهر ولګاوه. دې ډله ایزې وژنې یوځل بیا جوته کړه چې د دموکراسۍ ریمبوګان او د هغوى تالی څټی د خپلو ګټو په موخه افغان ولس له تورې تیروی او د هیڅ ډول انسانی ارزښتونو پروا نه ساتی. دا وژنه په داسې حال کې تر سره شوه چې د افغانستان دولت د امریکا متحدو ایالتونو سره ستراتیژیک تړون لاسلیک کړى او ټاکل شوى چې د کرزی دولت یو وار بیا د دې تړون پر پایښت ټینګار وکړی. د عزیز آباد سل کسه په داسې حال کې وژل کیږی چې د نړیوالې ټولنې د "دولت" بهرنیو چارو وزیر خپلواکی یوه کلاسیکه مقوله ګڼی او نننی عصر د غلامۍ او تړاو عصر ګڼی چې ښایی افغانستان هم دې عصر ته درناوى وکړی او د امریکا تړاو ومنی.
په داسې حال کې چې زموږ هیوادوال د امریکا، دولت (د دې کال تر اګست میاشت پورې ۵۷۷ کسان دولت پلوه ځواکونو وژلی دی) او طالبانو لخوا وژل کیږی او د بهرنیو چارو وزارت د مزدورۍ او تړاو لوست ورکوی، دا زموږ پر هیوادوالو ده چې په کرکه دې تړاو ته ځواب ورکړی او پرى نه ږدی چې وینه یې د "ترهګرۍ" ماشین ګړندی کړی .