صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۵, سه‌شنبه

اسلام هم مرز داشت!!!

بیش از دو ملیون مهاجر ما در کشور ایران در بدترین شرایط،  سخت ترین کارها را با حداقل دستمزد انجام می دهند. کارهای شاقه یی که هیچ ایرانی نه توان و نه رغبتی به انجامش دارد. اخیراً دولت ایران اعلان نمود که یک ملیون افغان را که مدرک زندگی در ایران  ندارند، اخراج می کند و از همین رو آخوند های جمهوری اسلامی ایران  در  یکماه ده ها هزار افغان مهاجر را " جمعاوری" و با بیرحمانه ترین و غیرانسانی ترین شکلی از مرزهای شان برون انداختند!!
نزدیک به سه دهه است که ملیون ها افغان به مثابه آواره های جنگی سوسیال امپریالیزم، بنیادگرایان جهادی و طالبی و فقر روزافزون کنونی در ایران به سر می برند و از سوی کارفرمایان ایرانی به بدترین نوع استثمار می شوند.  این نیروی ارزان کار که نه بیمه می شناسند، نه قانون کار و نه هم دستمزدهای بالا، سالهاست که برای عمران و آبادی زیرساخت های ایران عرق می ریزند،  زحمت  می کشند و توهین و تحقیر می شوند و اکنون مدعیان "اسلام مرز نمی شناسد" آنان را از دو منزله ها پایین می اندازند و مشکلات و دشواری های درونی شان را بر شانه های این خیل ارزان کار بار می کنند.
با وجود درآمدهای باورنکردنی از رهگذر نفت در ایران،  اقتصاد ایران با بحران های بسیار جدی روبرو است و نرخ بیکاری در این کشور روز تا روز افزایش می یابد ( در حال حاضر بین سه تا شش ملیون نفر در ایران بیکار هستند) و دامنه ی فقر وسیعتر شده میرود. با آنکه درآمدهای دولت محمود احمدی نژاد نسبت به زمان فرمانروایی رفسنجانی و خاتمی به ترتیب هشت برابر و چهار برابر افزایش یافته است، اما  آخوند های فاشیست ایران به جای اینکه "نان بر سفره مردم ببرند"، درآمد های کشور را به جیب های شان می ریزند و یا هم برای نابودی اسراییل!! و کشتار مردم عراق آن را به کار می گیرند. ولی برای  نجات از اعتراضات مردمی تلاش می ورزند، بیکاری و جرم و جنایت کنونی در ایران را به شانه های مهاجران افغان بار کنند. این درحالیست که  چهار سال پیش فرماندار کرج به روزنامه های ایران گفته بود که نرخ جرایم در بین افغان های مقیم ایران نسبت به خود ایرانی ها هشت برابر کمتر است و حتی ریش سفیدان آنان کار می کنند اما دست به تکدی نمی زنند.
ایران با قیرریزی چند سرک ( کار ساختن خط آهن مشهد، هرات را نیز شروع کرده) تصمیم دارد بنجلهایش را که از صدور آن سالانه بیش از 500 ملیون دالر نفع می برد، با سهولت به بازارهای کشور ما عرضه کند. از سوی دیگر با ایجاد مسیر ترانزیتی در کشور ما  در تلاش است سطح تجارت اش را با  ازبیکستان افزایش دهد و با کنترول راه های ترانزیتی و آب های هلمند و هریرود به اهداف استراتیژیکش در افغانستان برسد.
اخراج  غیر انسانی افغان ها از ایران، بدست آمدن سلاح های تولید ایران در شماری از ولایات کشور، تربیه دلالان فرهنگی و اطلاعاتی ها در افغانستان، توهین و تحقیر ملت ما و مداخله ی آشکار رژیم آخوندی این کشور بوضوح نشان می دهد که  نقش رژیم ایران در بربادی کشور ما به هیچ صورت از نقش دولت پاکستان کم نیست

هموطنان ترا از بلند منزل ها به زیر می اندازند

نثار بهاوی: «وقتی در میدان مسابقه  مقابل «هادی ساعی» قهرمان جهانی تکواندو از ایران میرفتم، مربی کوریایی‌ام برایم گفت: «به یاد داشته باش که نیروهای امنیتی ایران هموطنان ترا از بلند منزل ها به زیر می اندازند.»

نثار بهاوی: «وقتی در میدان مسابقه  مقابل «هادی ساعی» قهرمان جهانی تکواندو از ایران میرفتم، مربی کوریایی‌ام برایم گفت: «به یاد داشته باش که نیروهای امنیتی ایران هموطنان ترا از بلند منزل ها به زیر می اندازند.»

بهاوی، در مسابقات جهانی تکواندو که در ماه می در بیجنگ پایتخت چین با حضور تیم هایی از  182 کشور جهان برگزار شد با غلبه بر پنچ حریفش، لقب نایب قهرمانی جهان را در این رشته ورزشی بدست آورد که با استقبال گرمی از سوی افغانها روبرو شد.
این که در اوضاع کنونی کشور ما با چه بحرانهایی امنیتی و اقتصادی روبرو است، و مردم دنیا افغانستان را به عنوان مملکتی با هزار مشکل دست به گریبان میدانند، و واقعیت آن هم چنین است، دستیابی یک افغان به چنین موقف ورزشی واقعاً قابل تمجید میباشد.
"پیشرو"، این پیروزی را به مردم افغانستان و خانواده بهاوی تبریک می گوید

گوسفندمداری

عجب سیستم و عجب نظامی! صحنه ای را تصور کنید که یکی از بالارتبه ترین مقامات پیش روی چشم مردم در روز روشن به وسیله یکی از منفک شدگان دولتی بر روی سرک عمومی خوابانده شده و مورد لت و کوب قرار میگیرد. دیدن همچو صحنه هایی در نظام کنونی افغانستان روز به روز عادی شده و عوض تطبیق قانون در نهایت آن جدال با گوسفندی حل ‌می گردد.
چندی قبل زمانی که بین لوی څارنوال و قوماندان دین محمد جرئت در منطقۀ شمالی زدوخورد مسلحانه رخ داد و در جریان آن آقای ثابت لوی څارنوال کشور توسط جنرال جرئت نقش زمین شد، آقای ثابت مانند گذشته و با الفاظ جدی از محاکمه کردن جرئت حرف زد و بدین منظور نیروهای وزارت داخله نیز برای خلع سلاح افراد وفادار به قوماندان جرئت که صاحب شرکت امنیتی خصوصی است، به حرکت درآمدند که بنابر گزارش هایی، نیروهای پولیس از سوی افراد مسلح قوماندان جرئت خلع سلاح شدند (این درحالی که جامعۀ جهانی ملیون ها دالر را بخاطر خلع سلاح و جمع آوری اسلحه از قوماندانان گذشته به مصرف رسانیده اند).
لوی څارنوال در گرفتاری قوماندان جرئت چنان مصمم و جدی به نظر می رسید که فکر می کردی همین فردا او را پشت میله های زندان خواهی دید و به خاطر بدمعاشی ایکه کرده است، به پای میز محاکمه کشانده خواهد شد، اما طوری که گذشتۀ تمام این افراد تنظیمی نشان داده (آقای ثابت مربوط به حزب اسلامی و قوماندان جرئت مربوط به جمعیت اسلامی است)، در همچو قضایا فقط برای چند روزی شکررنجی بین طرفین پیدا می شود و بعد با پادرمیانی بزرگان شان، مسئله حل و یکدیگر را می بخشند، تو گویی که اصلاً آب از آب تکان نخورده است (چیزی که عاملان ویرانی کابل با خود بخشی خود به نمایش گذاشتند). این بار نیز عین قضیه تکرار شد و از آنجاییکه این افراد به گوسفند مداری خو گرفته اند، قوماندان جرئت با فرستادن ریش سفیدان و گوسفندی نزد لوی خگارنوال از او عذر خواست و هر دو طرف مسئله را پایان یافته اعلام نمودند و به همین خاطر است که وقتی نظام سراپا دچار مشکلات  و در فساد غرق باشد، گوسفند مداری تا چه حد می تواند نقش ایفا کند. به جای اینکه قانون رعایت شود و قانون شکن به جزای اعمالش رسانده شود، قضایا را با گوسفند مداری حل می کنند. خوب، حالا تصور کنید که طرف مقابل لوی څارنوال کسی باشد که با افراد بلندرتبه در دولت ارتباطی نداشته و صاحب نیروی مسلحی هم نباشد، لوی څارنوال و نظام دولتی با او چه خواهد کرد؟ جواب آن بر همگان روشن است. برخورد فوق فقط گوشه ی کوچکی از وضعیت نظام کنونی افغانستان را به نمایش می گذارد که بر گوسفند مداری استوار است.

افغانستان:نقطه ای در منافع قدرت ها

جمله ای بی تفسیر آقای کرزی که «اگر وضع بر این منوال پیش برود، ناکامی جامعه جهانی و پیروزی افغانستان را در پی خواهد داشت»، با تفاسیر گوناگونی همراه بود. این بیان در حقیقت اشکریزی های گذشته رئیس جمهور از کشتار افراد ملکی به وسیله ائتلاف و ناتو را بار دیگر بیان داشت که با نوعی یأس و ناامیدی بدرقه می شد.
آقای کرزی در زمانی به این جملات پناه می برد که نیروهای انگلیس گفته اند "حداقل تا 30 سال دیگر در افغانستان باقی خواهند ماند" و امریکایی ها قبلاً از پیمان استراتیژیک با افغانستان و حضور حداقل 50 سال دیگر در کشور ما اظهار نظرهایی نموده بودند. چیزیکه به نحوی رئیس جمهور ازین حضور حمایت کرده و حداقل باری بر کاغذی با امریکایی‌ها چنین تعهدی را مهر نموده است.
گرچه ظاهراً امریکایی ها و انگیس ها مدعی مبارزه بر ضد تروریزم و مخصوصاً القاعده در افغانستان می باشند، اما این بیان ها با چنین حضورهای درازمدتی در خاک ما، واضح می‌سازد که امریکایی ها و متحدان انگلیس شان چیزی فراتر ازین مبارزه در استراتیژی خود داشته و به این خاطر باید چنین جنگی سالها ادامه داشته باشد و آن را به عنوان تمسکی به کار گیرند. برای اینکه این دشمن بتواند حضور ملموس خود را حفظ کند، از یک طرف باید در میدان های نبرد حضور بیابد و از سوی دیگر در پشت این میدان ها تقویت گردد. ورنه هر آدم کم سوادی به آسانی این محاسبه را کرده می تواند که چطور ایالات متحده صرف با نیروی هوایی اش در بعد از 11 سپتامبر توانست طالبان را از چهار کنج افغانستان جاروب کند، ولی امروز با قوای خودی و قوای ناتو قادر به سرکوب شان صرف در هلمند، قندهار و ارزگان شده نتواند؟! امریکا از یکطرف می داند که پاکستان با تمام قوا از طالبان حمایت می کند و از سوی دیگر در شش سال گذشته ده میلیارد دالر برایش کمک می کند و طیارات اف 16 را هم برایش هدیه می دارد. بی 52 های امریکایی در ظرف سه روز قادر شدند که نیروهای القاعده را از توره بوره بیرون کنند، اما امروز پسر مولوی خالص با هزار جنگجو دوباره آنرا فعال می سازد و برای امریکایی ها چلنج رویارویی صادر می کند، ولی اینبار امریکایی ها به گونه ای اظهار عجز کرده، اقدامی درین جهت نمی نمایند. با چنین وضعیتی قرار است امریکایی ها برای افغانستان صلح و ثبات بیاورند، ایتالیوی ها که خود نسبت به تمام کشورهای غربی در لاقانونی و مافیاگرایی غرق اند، برای افغانستان قانون مداری بیاموزانند، برضد مواد مخدر انگلیس هایی ماموریت گرفته اند که اعلان می کنند به زرع و قاچاق مواد مخدر کاری ندارند، دفتر مرکزی شورای سنلس در لندن قرار دارد و با طالبان که حامی زرع و قاچاق مواد مخدر اند در خوش و بش دایمی قرار داشته به دنبال پاکستانی نمودن سیاست در هلمند می باشند. علاوتاً آلمانی ها و فرانسوی ها از دور دستی بر آتش دارند و قسم خورده اند که قدم به معرکه نخواهند گذاشت، فقط کانادایی ها و هالندی های زیر دست امریکا و انگلیس در قندهار و ارزگان در برابر طالبان صف آرایی دارند.
اگر ادعای سرباز فرانسوی حین اشغال توره بوره راست باشد که گفته بود، اسامه در تیررس کامل مسلسل او قرار گرفته ولی افسر امریکایی مانع ماشه چکاندنش شده بود، دیگر جای شکی باقی نمی ماند که امریکایی ها تا سال ها با کجدار و مریز جنگ کنونی را ادامه خواهند داد و بر تلفات افراد ملکی روز تا روز خواهند افزود و فقط "شکیبایی" آقای کرزی را در دوسال باقی مانده ریاست جمهوری اش خواهد طلبید و راهی غیر از این برای او وجود ندارد. آقای کرزی پرداخت 2 هزار دالر نرخ مرگ و هزار دالر نرخ معیوب افغانها را باید به صورت مستمر ادامه دهد. چون پذیرش نیروهای خارجی در وطن، خود با چنین بها هایی همراه می باشد. در حالیکه نرخ یک اروپایی هرگز کمتر از دو میلیون دالر نمی باشد و این را رهایی خبرنگار ایتالیوی در هلمند به اثبات رساند.
حضور سران القاعده که با شیر ایالات متحده در مقابله با اتحاد شوروی بزرگ شدند، دیگر درین منطقه قرین به صرفه نبوده، دهلیز هایی که این جریان با اکثر کشورهای ثروتمند عربی حاشیه خلیج باز کرده و از اکثر شیخ های این منطقه باج و مستمری می گیرند، بیشتر ازین نمی شوند به عنوان شمشیرهای دموکلس بر فراز سر شاهان و امیران این منطقه استعمال گردند. لذا ایالات متحده و یاران اروپایی او هرچند خواهان نابودی کامل آنها نیستند، ولی نمی خواهند که ازین بیشتر برو بازو بیابند و به این خاطر گاه ناگاه توسط نیروهای پاکستانی به دام می افتند و کشته می شوند. اما حکایت طالبان چیز دیگریست. در صورتیکه جنگ با طالبان به فرجام برسد و ایالت متحده، انگلیس و پاکستان به صورت واقعی آنها را بروبند، حضور 30 سال انگلیس و 50 سال امریکا در افغانستان بی تمسک باقی مانده، ممکن نیست سالی هم قادر به حضور در افغانستان گردند و به این خاطر صدای شریعت با موج اف ام تازه در جوار برمل پکتیکا فعال شده و ایران متهم می گردد که به طالبان کمک نظامی می کند.
ایران که تمام سرمایه گذاری هایش را بر جبهه ملی گذاشته بود، بعدها متوجه شد که سران این جبهه متعهد به "دموکراسی لیبرال" شده، تغییر سر و وضع و میزان نمودن شان با این دموکراسی، واقعی بوده، اکثر شان نسبت به شعارهای ضد امریکایی ایران، علاقمند با امریکا بودن را در ضمیر دارند و به این خاطر رخ به طالبان کرده، لایه های معینی از آنان را با دادن امکانات تسلیحاتی و غیر تسلیحاتی در کشتن امریکایی ها ترغیب می نمایند، چیزیکه در حد معینی با مذاق روسها، ازبکها و چینی ها سازگار می باشد. تجربه ای که ایرانی ها از کمک به عراقی ها در جنگ خونین کنونی به دست آورده اند  و در چند نشست امتیازات خاصی را از حریفان غربی خود گرفته اند، بیشتر به این کار تشویق شده، حتماً در آینده این رویارویی در افغانستان میان شان بیشتر خواهد شد و بدین ترتیب ایرانی ها بار دیگر می خواهند از غربی ها امتیاز بگیرند.
مداخلات ایران در افغانستان و عراق، مخصوصاً در افغانستان به طولانی شدن ناامنی ها می انجامد که با استراتیژی امریکایی ها چندان در تضاد قرار ندارد. امریکایی ها علاوتاً با پروژه تسلیحات اتومی ایران، کشورهای ثروتمند عرب را تهدید کرده، از حالا عربستان سعودی و مصر خواهان ریکتورهای هستوی از امریکا شده و در صورتی که این تهدید بیشتر گردد، مجبور اند با پول هنگفتی به خریداری دستگاه های دفاع موشکی (پتریوت) از امریکا دست بزنند. کاری که جاپان کرده و پروژه آن را با پرداخت یک میلیارد دالر به امریکا، آغاز نموده است.
بسیاری، از جمله آقای کرزی از امریکا و ناتو انتقاد دارند که چرا قادر به پیشرفت بازسازی، جلوگیری از فساد و مواد مخدر، تأمین امنیت و اعمال فشار بر پاکستان نمی شود و درین روزها به تبلیغات گسترده علیه مداخلات ایران می پردازد. در حالیکه با توجه به توضیحات بالا، امریکا قدم به قدم در جهت برآورده ساختن استراتیژی اش در افغانستان که فقط نقطه تلاقی چهارسمت آسیا می باشد، عمل می کند و درین تابلو افغانستان فقط نقطه مهمی به حساب می آید که حداقل باید طبقه ای که با این منافع هماهنگ و سازگار باشد، قبل از همه به وجود آید. کاری که اکنون بر عده ای جریان دارد و بی دلیل نیست که غربی ها در مجموع مخالف فساد، چپاول و مواد مخدر در افغانستان نیستند و می خواهند ازین طریق افرادی را درین طبقه جابجا بسازند تا در آینده به عنوان محل تأمین قدرت غرب عمل نمایند.
انگلیس ها که بعد از جنگ دوم جهانی با امریکا در یک اقتصاد مختلط به سرمایه گذاری در جهان پرداخت، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، اروپا با پول واحد، بازار مشترک واحد و پارلمان واحد در مقابل یکه تازی امریکا قرار گرفت و انگلیس ها را با چالش سختی روبرو ساخت. اکنون انگلیس ها در میان منافع متضاد امریکا و اروپا چون دانه ای میان دو سنگ قرار گرفته، به دنبال منافع مشخص خود در جهان سرگردان اند. سرمایه گذاری های مساوی انگلیس و امریکا در پاکستان و گراف رو به رشد نفوذ انگلیس در آن کشور، به نحوی رقابت میان امریکا و انگلیس را درین منطقه دامن می زند که در آینده رویارویی های روسیه، چین، هند، ایران، پاکستان، عربستان سعودی و کشورهای آسیای میانه با امریکا، انگلیس را به چالش دیگری خواهد کشاند تا جایش را درین صف آرایی ها پیدا کند و به این صورت بار این همه تضاد و رقابت بر دوش ملت ما گذاشته خواهد شد.
روی در رویی های منطقوی متحدانی چون پاکستان، عربستان سعودی  و امارات از یک طرف؛ ایران، هند و تاجکستان از سوی دیگر و هماهنگی قدرت مندانی چون چین و فدارتیف روسیه از جانب دیگر همه در افغانستان گره گاه خود را یافته، از سوی دیگر امریکا، اروپا، روسیه و چین در سطح جهانی بخاطر کنترول بر منابع بزرگ نفت و گاز آسیا به نحو دیگری در رویا رویی های در افغانستان قرار گرفته اند. همانطوریکه ایران طالبان را در زدن امریکا و ناتو یاری میرساند، پاکستان عربستان سعودی به طالبان کمک کرده، نمیخواهند با حمایت هند از آقای کرزی جای پای شان را در افغانستان سست کنند. روسیه نیز از فرورفتن ائتلاف و ناتو در باتلاق افغانستان ناخشنود نبوده، اینان کوشش میکنند جنگ را در افغانستان از کنترول پاکستان، در نهایت از کنترول امریکا خارج بسازند و پول کمپنی های نفتی امریکایی – اروپایی را در افغانستان با خون عساکر ائتلاف و ناتو بشویند. به این صورت دیده میشود که تمام این قدرت ها که چه در سطح منطقوی و چه در سطح جهانی مطرح اند، در کشور ما بدنبال منافع خود هستند و درین گیرودار خون مارا می ریزند و پروای هم به آن ندارد.
با این استراتیژی ها و سیاست های کلان جهانی و منطقوی، شکوه های آقای کرزی مؤثریت چندانی نخواهد داشت، زیرا رئیس جمهوران بعد از او هم  با فریادها و اشک هایی ازین قبیل مواجه خواهند بود و بدین صورت به روشنی دیده می شود که این رشته سر درازی دارد که هیچکس از جمله آقای کرزی نباید آن را به این زودی طی شده بپندارد.

وسله ایزه سیالی او د وسلو غوړیدلې سوداګرۍ

       امپریالیستی هیوادونه له مودې راهیسې د خپلو هیوادونو د کلنۍ بودجې ډیری برخه په وسلو لګوی او په نړۍ کې د وسلو د تولید سیالی او سوداګری ورځ تر بلې پراختیا مومی. متحده ایالتونه د امپریالیستی منځپانګې او محتوا له مخې او په افغانستان او عراق باندی د پوځی یرغل له امله د وسلو د سوداګرۍ ترټولو لوی هیواد شمیرل کیږی. د امریکا د وسلو سوداګرۍ آن لامل شوی ده چې کوچنی شرکتونه هم د وسلو په تولید لاس پورې کړی او د کابل او بغداد د بازارونو څخه د پام وړ سود یوسی. د ساری په توګه د ناروې د وسلې جوړونې "نامو" شرکت چې د سپتامبر یولسمې پیښې څخه مخکې یې ۱۰۰ تنه کارګران درلودل، وروسته له هغې چې د امریکا سفارشونه یې لاس ته راوړل، د خپلو کارګرانو شمیره یې ۲۰۰ کسانو ته ورسوله. دا شرکت ادعا کوی چې  له سرب پرته داسې  مردکی تولیدوی چې چاپیریال ته کوم ګواښ نه پیښوی!!
      ګارډین ورځپاڼې د فبروری په ۲۲ مه رپوټ ورکړ چې د بریتانیا د وسلې جوړونې سترې کارخانې BAE Systems   کلنې خالص سود په ۲۰۰۶ کال کې په سلو کې ۴۰ زیاتوالى موندلى دى. په ۲۰۰۶ کال کې  د دې کمپنۍ سود ۱،۰۵۴ ملیارد پونډو ته ورسید، دا سود د ۱۳،۸ ملیارد پونډ وسلې له پلورنې څخه لاس ته راغلی دی. ګارډین کاږی چې دا سود د افغانستان او عراق له جګړو وروسته د امریکا د وسله ایزې سوداګرۍ له غوړیدو څخه تر لاسه شوى دى. د دې شرکت چارواکی د امریکا د وسلو مارکیټ د تودوالی له امله ډیر خوشاله ښکاری او وایی چې ۲۰۰۷ کال به هم دې شرکت ته له بریاوو سره مل وی. هغوی په ویاړ وایی چې د کمپنۍ ارزښت یې د امریکا د سوداګرۍ له امله لوړ شوی دی!! بغداد او کابل هغه دوه نومونه دی چې په اوریدو سره یې د وسلې جوړونې د کمپنیو د مالکانو او د آزاد بازار د دلالانو پر شونډو مسکا غوړیږی. د Systems Bofors  وسلې جوړونې شرکت ویاند کریستر هنبک په خوښۍ وایی چې د عراق جګړه د وسلو د تولید لپاره یو رنسانس او بیازیږنده وه.
     همدا ډول  د ۲۰۰۷ کال د مارچ میاشتې  په نیمایی کې رسمی رپوټونه څرګندوی چې د سویډنی وسلو صادراتو یو بی ساری ریکارډ ټینګ کړی دی. په ۲۰۰۶ کال کې د سویډنی وسلو صادرات په سلو کې ۲۰ ډیر او ۲۰ ملیارده سویډنی کرون ته ورسیدل. په ټولیزه توګه د ۲۰۰۲ او ۲۰۰۷ تر منځ، د سویډن وسلو د  صادراتو کچې څه د باندې دوه برابره زیاتوالی موندلی دی. سویډن دا وخت د نړۍ ۵۰ هیوادونو ته وسله صادروی چې ۱۶  هیوادونه  ېې د عراق په نیواک کې ونډه لری.
د وسلی جوړونې شرکتونه د آزاد بازار د اقتصاد سره سم په دې سیالۍ کې کوم برید او پوله نه پیژنی. د سویډن د وسلې جوړونې شرکت  دا وخت د کابل، بغداد، کشمیر، فلسطین، پاکستان، هند، اسراییل او چچن بازارونو ته وسله برابروی.
پدې وسلو کې ګونګوری بمونه هم راځی چې یو آلمانی شرکت یې تولیدوی. دې ګونګوری بمونه چې هر یو یې  ۷۲ کوچنی بمونه لری، وروسته له هغې د نړیوالو پام  ځان ته راوګرځوه چې اسراییل  د لبنان په یرغل کې وکارول. د ملګرو ملتونو د رپوټ له مخې د لبنان په جګړه کې یو ملیون ګونګوری بمونه د ځمکې پر مخ ناچاودی پاتې دی.
په افغانستان کې هره میاشت ۱۰۰ کسان د ناچاودو توکیو او بمونو له امله ټپی یا  ژوند له لاسه ورکوی.  په داسې حال کې چې ۱ ملیون ګونګوری بمونه د لبنان په سویل کې کرل شوی دی او د لبنانیانو ژوند ګواښی، د سویډن دفاع وزیر وایی چې باید یواځې د ناانسانی وسلو  مخنیوی وشی، زموږ ګونګوری بمونه انسانی دی او انسانانو ته کوم تاوان نه رسوی!!
د دې شرکتونو مدیران وایې چې د وسلې جوړونې شرکتونه او دولتونه یو بل ته اړتیا لری. دولتونه اړ دی چې د خپلې اړتیا وسله  له دې شرکتونو څخه  لاس ته راوړی او شرکتونه هم  د دولت لپاره د کار  او  کورنی ناخالص تولید د ودې زمینه برابروی او پدې ډول د آزاد بازار د سیالۍ کړۍ بشپړیږی!!

وسله ایزه سیالی او د وسلو غوړیدلې سوداګرۍ

       امپریالیستی هیوادونه له مودې راهیسې د خپلو هیوادونو د کلنۍ بودجې ډیری برخه په وسلو لګوی او په نړۍ کې د وسلو د تولید سیالی او سوداګری ورځ تر بلې پراختیا مومی. متحده ایالتونه د امپریالیستی منځپانګې او محتوا له مخې او په افغانستان او عراق باندی د پوځی یرغل له امله د وسلو د سوداګرۍ ترټولو لوی هیواد شمیرل کیږی. د امریکا د وسلو سوداګرۍ آن لامل شوی ده چې کوچنی شرکتونه هم د وسلو په تولید لاس پورې کړی او د کابل او بغداد د بازارونو څخه د پام وړ سود یوسی. د ساری په توګه د ناروې د وسلې جوړونې "نامو" شرکت چې د سپتامبر یولسمې پیښې څخه مخکې یې ۱۰۰ تنه کارګران درلودل، وروسته له هغې چې د امریکا سفارشونه یې لاس ته راوړل، د خپلو کارګرانو شمیره یې ۲۰۰ کسانو ته ورسوله. دا شرکت ادعا کوی چې  له سرب پرته داسې  مردکی تولیدوی چې چاپیریال ته کوم ګواښ نه پیښوی!!
      ګارډین ورځپاڼې د فبروری په ۲۲ مه رپوټ ورکړ چې د بریتانیا د وسلې جوړونې سترې کارخانې BAE Systems   کلنې خالص سود په ۲۰۰۶ کال کې په سلو کې ۴۰ زیاتوالى موندلى دى. په ۲۰۰۶ کال کې  د دې کمپنۍ سود ۱،۰۵۴ ملیارد پونډو ته ورسید، دا سود د ۱۳،۸ ملیارد پونډ وسلې له پلورنې څخه لاس ته راغلی دی. ګارډین کاږی چې دا سود د افغانستان او عراق له جګړو وروسته د امریکا د وسله ایزې سوداګرۍ له غوړیدو څخه تر لاسه شوى دى. د دې شرکت چارواکی د امریکا د وسلو مارکیټ د تودوالی له امله ډیر خوشاله ښکاری او وایی چې ۲۰۰۷ کال به هم دې شرکت ته له بریاوو سره مل وی. هغوی په ویاړ وایی چې د کمپنۍ ارزښت یې د امریکا د سوداګرۍ له امله لوړ شوی دی!! بغداد او کابل هغه دوه نومونه دی چې په اوریدو سره یې د وسلې جوړونې د کمپنیو د مالکانو او د آزاد بازار د دلالانو پر شونډو مسکا غوړیږی. د Systems Bofors  وسلې جوړونې شرکت ویاند کریستر هنبک په خوښۍ وایی چې د عراق جګړه د وسلو د تولید لپاره یو رنسانس او بیازیږنده وه.
     همدا ډول  د ۲۰۰۷ کال د مارچ میاشتې  په نیمایی کې رسمی رپوټونه څرګندوی چې د سویډنی وسلو صادراتو یو بی ساری ریکارډ ټینګ کړی دی. په ۲۰۰۶ کال کې د سویډنی وسلو صادرات په سلو کې ۲۰ ډیر او ۲۰ ملیارده سویډنی کرون ته ورسیدل. په ټولیزه توګه د ۲۰۰۲ او ۲۰۰۷ تر منځ، د سویډن وسلو د  صادراتو کچې څه د باندې دوه برابره زیاتوالی موندلی دی. سویډن دا وخت د نړۍ ۵۰ هیوادونو ته وسله صادروی چې ۱۶  هیوادونه  ېې د عراق په نیواک کې ونډه لری.
د وسلی جوړونې شرکتونه د آزاد بازار د اقتصاد سره سم په دې سیالۍ کې کوم برید او پوله نه پیژنی. د سویډن د وسلې جوړونې شرکت  دا وخت د کابل، بغداد، کشمیر، فلسطین، پاکستان، هند، اسراییل او چچن بازارونو ته وسله برابروی.
پدې وسلو کې ګونګوری بمونه هم راځی چې یو آلمانی شرکت یې تولیدوی. دې ګونګوری بمونه چې هر یو یې  ۷۲ کوچنی بمونه لری، وروسته له هغې د نړیوالو پام  ځان ته راوګرځوه چې اسراییل  د لبنان په یرغل کې وکارول. د ملګرو ملتونو د رپوټ له مخې د لبنان په جګړه کې یو ملیون ګونګوری بمونه د ځمکې پر مخ ناچاودی پاتې دی.
په افغانستان کې هره میاشت ۱۰۰ کسان د ناچاودو توکیو او بمونو له امله ټپی یا  ژوند له لاسه ورکوی.  په داسې حال کې چې ۱ ملیون ګونګوری بمونه د لبنان په سویل کې کرل شوی دی او د لبنانیانو ژوند ګواښی، د سویډن دفاع وزیر وایی چې باید یواځې د ناانسانی وسلو  مخنیوی وشی، زموږ ګونګوری بمونه انسانی دی او انسانانو ته کوم تاوان نه رسوی!!
د دې شرکتونو مدیران وایې چې د وسلې جوړونې شرکتونه او دولتونه یو بل ته اړتیا لری. دولتونه اړ دی چې د خپلې اړتیا وسله  له دې شرکتونو څخه  لاس ته راوړی او شرکتونه هم  د دولت لپاره د کار  او  کورنی ناخالص تولید د ودې زمینه برابروی او پدې ډول د آزاد بازار د سیالۍ کړۍ بشپړیږی!!

فرد یا سیستم؟

از دیر زمانی قلم بدستان بسیاری با برخوردهای فردی و علم نمودن افراد واشخاص به انتقاد از روزگار پرداخته، مخصوصاً بعد از یازده سپتامبر و تشکیل سیستم جدید با حضور نیروهای خارجی در افغانستان، بیشتر نامها را مورد حمله قرار داده، در حالیکه سطری در مورد کلیت و موقعیت نظام ننوشته، در باره حضور نیروهای ائتلاف، ناتو و آیساف صفحه ای سیاه نکرده، از ظهور دوباره طالبان، مداخلات پاکستان و ایران کوچکترین تحلیلی ارائه نکرده، این نارسایی ها را آگاهانه و یا ناآگاهانه در پشت کلمات ظاهراً چپ و تند پنهان نموده، هیچگاه تبر را به درز اصلی نگرفته و به این گونه طرفداران و خوانندگان شان را مصروف نگه داشته اند.
وقتی بسیاری این نوشته ها را می خوانند، فکر می کنند که مشکل به صورت مشخص میان دوطرف وجود دارد، زیرا هر آدم کم سوادی می داند که حضور فلان فرد در رأس فلان بخش قدرت لزوم دید بوده و با روابط و تأیید "همگانی" صورت می گیرد و جدا کردن فلان فرد به عنوان پیچ و مهره ای سیستم از "همگان" و مورد حمله قرار دادن آن و نادیده گرفتن سیستم به معنی دیدن یک درخت و ندیدن تمام جنگل است و اینکه چرا این قلم ها همیشه جنگل را نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند، مسئله را سوال برانگیز می کند.
امروز مرجع قدرت در کشور ما به ترتیب ائتلاف، ناتو، آیساف، سه قوه داخلی که دولت را می سازند، رهبران جهادی و قوماندانان، یوناما، سران انجوها و دونرها می باشند که در زمینه های نظامی، اقتصادی، سیاسی، اداری و روابط خارجی کشور تصمیم می گیرند و مشترکاً این تصامیم را پیاده می سازند. بناً افرادی که درین نظام با این ترکیب کار می کنند، مهره هایی اند که در محدوده خود درین کلیت قرار دارند. افرادی که عموماً روی منافع شخصی، گروهی، سمتی، قومی و مذهبی با "شعار ملی" در جدل و کشمکش دایمی قرار دارند تا حدی که گاه یکی دیگری را نفی می کنند، ولی  تمام اینان در کل بخاطر تأمین منافع "همگانی" همسو عمل کرده، یکی به موقعیت دیگری احترام گذارده، اگر کشمکش میان شان بالا بگیرد حتی آن را با گوسفند هم حل می سازند. بدینگونه تمام این پیچ و مهره ها تلاش دارند تا از محور و یا حول و حوش این نظام به جاه و جلالی برسند. درینجا دیگر فرقی نمی کند که کی با کجا پیوند دارد، زیرا طی 30 سال گذشته اینان در کشورهای مختلف مهاجرت ها را گذرانده و در کنفرانس ها، سیمینار ها، حزب و تنظیم سازی ها، تضاد و هماهنگی ها، تحصیل و کمک ها با بسیاری در بیرون آشنا شده، هر یک از آنان دوست و رفیقی در مراجع قدرت این کشورها پیدا کرده، در روابط تنگاتنگی قرار دارند. به اینصورت اعمال و کارکردهای سیستم فعلی به تمام اینان مربوط می گردد. در چنین اوضاع و ساختاری کلیت را رها کرده و به اشخاص و افراد چسبیدن، بی شباهت با جدال های درونی خود اینان با تفاوت لحن، چیز دیگری نیست که در نهایت همان برخوردهای لیبرالی و بی ریشه را به نمایش می گذارد.
در ترکیب بالا، علاوه به خارجیانی که موضع و هدف شان از حضور در قدرتی که تذکر داده شد، معلوم است، طیف های گوناگونی از طالب، جنگسالار، مردمدار، بقایای دموکراتیکی ها، تکنوکراتهای وابسته به غرب، نظریه پردازان دموکراسی لیبرال و جامعه مدنی، انحصارطلبان، رهبران احزاب قانونی، بقایای دولتهای گذشته و واماندگان چپ غیر دموکراتیکی وجود دارند که تمام آنان در کلیت هم سیستم کنونی را می پذیرند و هم حضور خارجی ها را جهت تأمین منافع خودی و جلوگیری از قدرت یابی طالبان به سر و چشم قبول دارند، جز آنانی که وقت کمی از گردونه قدرت بدور می مانند، ضد خارجی شده، جهت امتیازگیری انتقادچی می گردند.
درین میان سه گرایش به صورت رادیکالی وجود دارد. بعضی ها ترکیب قدرت کنونی را مردود دانسته، خواهان براندازی آن و جاگزینی جریان نوینی شده که با قدرت، اداره کشور را به دست بگیرد، با همسایگان در روابط دوستانه، فعال و برابر قرار داشته باشد، نیروهای خارجی را رخصت کند و مردم را در تصمیم گیری بر سرنوشت شان آزاد بگذارد. بعضی ها فرصت طلبانه و ریفورمیستیک به قضایا برخورد کرده، کجدار و مریز می تازند. با کلیت سیستم برخورد نکرده، افراد را نشانه می گیرند و در سایه روشن به خارجیان اطمینان می دهند که حضورشان را اشغال ندانسته، طوری ابراز نظر می کنند که گویی با عوض کردن افراد و اشخاص مشکل حل می گردد. آنان مشکل خود را جانشین مشکل عمومی قرار داده بدینگونه به انتقاد و اعتراض می پردازند و عده ای دیگر که از شرایط کنونی سودهای کلانی می برند، در کل از وضعیت موجود راضی بوده، آنرا برای مردم غنیمت می شمارند و در بعض جاها با انتقادات سرسری مردم همزبانی کرده، بیشتر به نصیحت و ارشاد می پردازند.
افراد طیف میانه همیشه با مشکل روبرو بوده، در میان دو صندلی می نشینند و به اینصورت نه قادر اند مشی مدونی را ارائه کنند و نه دوستان و هواداران خود را سمت و سو داده می توانند. این ضعف توان اثرگذاری به وضعیت کلی را نداشته، یا سوراخ دعا را گم کرده، یا آن را گل زده تظاهر می نمایند. عوض اینکه در کلیت، راه را از چاه تمیز دهند، کاسه و کوزه را بر فرق افراد می شکنند.