صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۸۵ شهریور ۴, شنبه

ریگا، دستاوردی نداشت


بعد از یازده سپتمبر که پای نیروهای امریکایی و اروپایی بی هیچ سند و مدرکی به افغانستان باز شد، نه تنها فضای افغانستان بی آنکه هیچ افغانی بداند که بر آن چه میرود و چه می آید، در اختیار آنان قرار گرفت. از رفت و آمد تعداد نیروهای زمینی، جابجایی، زندان و زندانبانی آنان نیز اجازه و خبری به کسی نداده شد و نداده می شود.
ناتو که ضرورت وجودی آن جز انگلیس برای اکثر کشورهای عضو اروپائیان بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، زاید به نظر می رسید و فرانسه و آلمان نیروی 60 هزار نفری واکنش سریع اروپایی را برای اروپای متحد پیشنهاد کرده بودند، می رفت تا آخرین میخ بر تابوت این پیمان کوبیده شود.
دکترین مهار اژدها های کوچک جمهوری خواهان در امریکا و ستراتیژی کنترول بازارها، نیروی کار، مواد خام و مخصوصاً حوزه نفت و گاز آسیا در پیش از یازده سپتمبر به طور محدود و بعد از یازده سپتمبر به صورت گسترده، پای امریکائیان را در آسیا باز کرد و با اشغال آشکار عراق (باتلاقی که تا کمر در آن فرو رفته است) این ستراتیژی تکمیل گردید و با موجودیت 20 هزار سرباز امریکایی در افغانستان، پای ناتو را نیز کشید و به این ترتیب برای حفظ پیمان ناتو روزگار چندی هزینه شد.
کشورهای عضو ناتو که با تضاد های مهلکی بین هم درگیر اند و بسیاری از آنها نمی خواهند، جان سربازان شان فدای منافع ستراتیژیک امریکا در افغانستان گردد، تلاش می نمایند تا  دیگران را گوشت دم توپ کرده خود به جاهای امنی بخزند که این تضاد و تزلزل وحدت میان اعضای آن را به شدت کاهش داده، آلمان ها از شمال به جنوب نمی روند، ایتالوی ها کنفرانس شبیه بن می خواهند، کانادایی ها و هالندی ها از تلفات شان واویلا دارند و انگلیس ها در خوش وبش با طالبان می خواهند هر طوری شده از تلفات جلوگیری کنند و امریکایی ها که میدان هوایی بگرام و کندهار را پایگاه گرفته، 12 هزار سرباز در ناتو و هشت هزار آماده عمل خارج از آن و قوای هوایی بی52 و هلیکوپتر های پیشرفته در اختیار داشته که باز هم حرف اول را در معادلات افغانستان می زنند و ازین رهگذر کشور های مقتدر اروپایی راضی به نظر نمی رسند.
در حالیکه هر سرباز خارجی به اندازه 30 سرباز اردو و پولیس افغانستان ماهانه مصرف بر میدارد، سربازان افغان زیر فرمان ناتو با تجهیزات عقب مانده، لوژستیک ضعیف، افراد غیر فنی و تعلیم نادیده، معاش بخور نمیر، بدون پوشش هوایی و وسایل زرهی در خط مقدم جبهه می جنگند و تلفات سنگینی را متحمل می شوند و به این خاطر فرار میان صفوف آن (به قول همایون فوزی) نامهار وجود دارد. اینکه چرا این همه مصرف برای نیروهای خارجی صورت می گیرد ولی ارتش افغانستان را با این تنگدستی روانه کارزار میسازند، طلسمیست که باید خود خارجی ها آنرا باز نمایند.
ناتو در ریگا تلاش کرد تا بر اختلافات اعضایش پرده بر اندازد و هم در مورد فرماندهی این نیروها که هر وقت بخواهد در هر منطقه از هر نیرویی استفاده کند وهم در صورت ضرورت به ازدیاد نیرو در افغانستان بپردازد، به شکلی قوغ اختلافات زیر خاکستر نگهداشت و بر فرق این وضعیت شیفر گفت که تا 2008 تأمین امنیت به اردوی افغانستان واگذار خواهد شد!!
ناتو حال در افغانستان 33 هزار نیرو دارد، هشت هزار نیروی امریکایی با تجهیزات پیشرفته و پوشش هوایی قوی، خارج ازین پیمان در کنار 80 هزار نیروی اردو و پولیس افغانستان در مقابله با طالبان جابجا می باشند. این در حالیکه فقط در چهار ولایت گهگاهی جنگ رویارویی میان گروپهای طالب که هیچوقت تعداد جنگجویان آنان از 200 نفر تجاوز نکرده قرار می گیرند و در 9 ولایت دیگر با حملات ایذایی، انفجاری و انتحاری رو به رو هستند که هرگز ضرورت به نیروی منظم قوی را نمی طلبد و صرف استخبارات و اطلاعات در مهار آنها موثر می باشد. تمرکز نیمی از نیروهای ناتو و سوم حصه ارتش و پولیس افغانستان درین ولایات به خوبی قادر خواهند شد، امنیت ضعیف کنونی را به درجه دلخواه برسانند، ولی ناتو همیشه از کمبود داد می زند، در حالیکه بیش از شش هزار نیروی آن در کابل خفته و در کوچه پسکوچه های شهر پرسه می زنند و به عنوان اهداف متحرک در میان شهر طعمه انتحار شده، غیر نظامیان بسیاری به کام مرگ فرستاده می شوند. این در حالیکه دروازه های کابل را به قضا سپرده کنترولی بر آنها ندارند. هستند دهها گروپ ناتو که تا حال یکبار هم ماشه نچکانده و در گوشه های بی هیچ جنگ و درگیری به تأمین امنیت می پردازند!!
با این وضعیت ناتو از اکتوبر به اینسو با ضد ونقیض گویی های به اعتبار نظامی اش سخت لطمه زده که اگر عمدی نباشد، ناآگاهانه طالبان را تقویت کرده، مورال حامیان دولت را تضعیف نموده است. غربی ها گاهی اظهار نظرهایی می نمایند که با استقرار امنیت در افغانستان مغایرت دارند، اینکه چه طلسمی در پشت چنین اظهاراتی نهفته، گمانه زنی های مختلفی مبنی بر منافع خاص اظهار نظر کنندگان وجود دارد، ورنه آقای نیومن سفیر امریکا در کابل اعلان نمی کرد که سال خونینی پیشرو داریم و در میان اقشار مختلف جامعه افغانستان دلهره و اضطراب خلق نمی کرد.
ناتو و امریکا اگر واقعاً خواهان امنیت و ثبات در افغانستان اند، باید در ساختار دولت افغانستان که اکثر جنگسالاران شیفته قدرت و مکیدن خون مردم بر پله های مختلف آن لمیده اند، مخصوصاً در ولایات تغییرات بنیادی به وجود آورند. زیرا ساختای کنونی دولت افغانستان باعث شایع فساد نامهار در ادارات، گسترش مواد مخدر، افزایش فقر و بیکاری گردیده و این سبب شده تا قدمی در راه آبادی و خدمت به خلق برداشته نشود، بگذریم ازینکه هم امریکا و هم ناتو در زد و بندها و اشتراک منافع تنگاتنگ با پاکستان قرار دارند و نه تنها کوچکترین برخوردی با آن به خاطر مداخله اش در افغانستان نمی کنند که نوازشش کرده، ملیاردها دالر و فانتوم برایش هدیه می کنند!! به این خاطر این نظر در نزد بسیاری از افغانها روز تا روز قوت می یابد که امریکا و متحدان غربی او جهت تثبیت پایگاههای شان در آسیا، ضرورت به حفظ وضعیت کنونی دارند و این با دکترین جمهوری خواهان که در زمان ریگان تدارک دیده شده، نیز منطبق می باشد.
و در آخر باید خاطرنشان ساخت که تاریخ تمامی ملت های جهان نشان داده، تا اینکه خود مردم جهت امنیت و ثبات، بالندگی و پیشرفت به پا نخیزند، هیچ خارجی ای قادر به ایجاد بهشتی برای دیگران نیست و هیچکس برای دیگران بی اینکه منافع خاصش در نظر باشد، خون نمی دهد.

فساد اداری، ننگین ترین داغ

فساد اداری که انحطاط اخلاقی سنگینی بر ادارات افغانستان حاکم نموده، اساس آنرا مشکل ساختاری می سازد. تا زمانی که بنیاد این ادارات فرو نریزد، ممکن نیست هیچ جهادی بر آن پیروز گردد. اقدامات اخیر لوی حارنوال درین زمینه به شوخی ای می ماند که فقط برگ های کوچکی ازین درخت بزرگ را قیچی زد. مردم اتهام به دستگیری چند مامور دون رتبه در حارنوالی ها و گمرک ها را برتاب سنگریزه ای به سوی مردابی میدانند که حتی صدای آن، به گوش کوسه ها نمی رسد.
وقتی چکری از اولین اتهام برائت یافت و لوی حارنوال ابراز داشت که او گاهی به خانة ربانی و گاه به خانة احمدضیا پناه می برده، بعد شاروال هرات در پناه سیدحسین انوری، صبغت الله مجددی و اسماعیل خان قرار گرفت و لوی حارنوال باز هم گفت که آقای مجددی از فساد بد نمی برد و به عکس مجددی، ثابت را دیوانه خواند و بعدتر هم ادارة بلخ که بیشتر از اعضای جمعیت اسلامی ترکیب یافته و بر فرق آن عطامحمد خان نور قرار دارد و لوی حارنوال را متهم به عضویت در حزب اسلامی کرد و شامگاه او را مجبور به خروج از آن ولایت ساخت، بازهم حارنوال گفت که عطامحمد جنگسالار، امپراتوری را در بلخ بنا نهاده و خود سالها پول عاید حیرتان را دزدیده و فاسدان در پناه او قرار دارند، بسیاری از ساده لوحانی که در ابتدا ظواهر امر را دیده، ذوقک زده فکر می کردند که این جهاد ریشة فساد را خواهد خشکاند، به نتیجه رسیدند که بزرگان و زورمندان فاسد را کسی از جای شان تکان داده نمی تواند. فقط آنانی متهم و دستگیر می شوند که پناهی ندارند و بر اساس روابط گروهی، تنظیمی، خانوادگی و سمتی وارد دستگاه دولت نشده اند. افراد بی پناه عموماً از مدیرهای عمومی پایین تر اند و فسادشان از پشیزی تجاوز نمی کند، در حالیکه فساد تنها شاروالی هرات به سه و نیم ملیارد افغانی می رسد و می توان از روی آن دزدی های بالاتر ها را حدس زد.
ساختار رده های بالایی قدرت، در قوای سه گانة افغانستان را اکثر افرادی می سازند که با گروههای خاصی در ارتباط بوده، از آن دهلیز وارد ساختار قدرت شده اند. آنانی که نه تنها دست شان تا بالاتر از مرفق در خون مردم گور است که تفکری غیر از چپاول دارایی های دولت و مردم ندارد و بعضی ها هم دُم شان به جاهای خاصی بسته بوده، پولهای کلان دالری را می دزدند و درین گیرو دار معلوم است که دست آقای ثابت تا کجا دراز شده می تواند.
اقدامات لوی حارنوال به شکل زخمهای خونین اختلافات تنظیمی را زنده کرده و هر زورمندی با این تمسک، با وجودی که خون توده های مردم را میمکد و بر سینة زحمتکشان کشور لگد می زند حاضر به پاسخگویی نشده، به زودی مورد حمایت بزرگان گروهی خود قرار می گیرند. لوی حارنوال در لندن گفته است که زمانی از اعضای حزب اسلامی بوده است ولی وقتی در بدل هشتصد هزار دالر در امریکا خانه خریده و با وجود فعالیت های نفوذی اش به نفع حزب اسلامی در صدای امریکا، گلبدین حاضر به دادن سه صد هزار دالر پول باقی ماندة قسط خانه اش نشده، لذا از حزب اسلامی بریده است و حال با آقای سیاف در تمام مسایل مشوره می کند و به رهنمایی های او عمل می نماید، وی رأی آوردن در پارلمان را هم مدیون آقای سیاف می داند.
تجربة اقدامات لوی حارنوال در محو فساد به روشنی نشان می دهد که ادارات افغانستان با حضور جنگسالاران، مافیای مواد مخدر و خیانتکاران به خلق افغانستان از چه ساختاری برخوردار می باشند و تصفیه آنان در وضعیت کنونی با ابزاری مثل آقای ثابت که بسیاری به حکمش پیاز پوست نمی کنند، چقدر ناشد و ناممکن می باشد. زیرا اگر این زورمندان با فرمایشات، روابط و واسطه بازی هایشان ازین ساختار رانده نشوند، آرزوی تصفیه ادارات را باید پله خورد.
درین میان نقش آقای کرزی که از یکطرف اعلان حمایت از جهاد لوی حارنوال می کند و از جانب دیگر بر مقرری دزدان و اختلاسگران مهر و صحه می گذارد خود به خود این اقدامات را به مسخره گرفته، مثل اینکه فقط از گرفتاری ماموران بیچاره و دون رتبه حمایت می نماید. این شیوة کار در تمام رژیم های فاسد معمول است که با کرنای کرکننده از اقدامات خاصی نام می برند ولی در عمل خاک به چشم مردم می پاشند که مصداق آن را در جهاد کنونی بر ضد فساد به روشنی می توان دید.

یگانه

                    شعر از داد نورانی
 شکوفه هـا به سلام سحـر روانه شده
شرار شعـله، نگاه هـای جاودانه شده
سلام ما به تب و تــاب آفـتاب، رسان
که سیبل جان تو از هر کجا، نشانه شده
من استوار بــرین صـخره، پای باور تو
شهاب اشـک بـه پاهات، دانه دانه شده
زموج شط نهنگ خیز عـشق، مدیونم
درود و درد من اینگونه، عاشقانه شده
نگاه سرخ که بر فرق موج می تازد
سرود فتح او، آوای هـر کـــرانه شده
ستاره ایکه سحر رخ به آفتاب نهاد
چراغ روشن تاق و سـریـر خانه شده
مرا قسم به سکاندار رزم و این پیمان
که پای شب بنویسم، شفق جوانه شده
سبک سرانی که در دشت راز، بی هیچ اند
شکوه نام تو، بر یک یکی بهانه شده
و من بهانه شکـن باشـم و بهانه ستیز
فروغ سرخ کلامم، ببین که تازیانه شده
مگو که لانه ی خفاش، بی فروغ و بی رنگ است
که سردی ویژه ای خفاش و هرچه لانه شده
ببین چگونه یلان، در کــمند راز من اند
دلاورانی که یک یک، همای آشیانه شده
چه آشیانه که چون قوغ درد، بیتاب است
به چشم اهل ظفر، بنگری یــگانه شده
یگانه ایکه سکاندار نــور و شور و امید
چراغدار حقایق، تـــلالوی شبانه شده
به بارگاه حقیقت، جــواب راز من این
که درد شعر من، آهنگ هر تـرانه شده

جوابی به یاوه سرایی های سایت مطالعات افغانستان

سایت انترنتی مطالعات افغانستان اخیراً زیر عنوان بالا مقاله ای به چاپ رسانده است. نویسنده مقاله در آغاز، سابقه ی مائوئیستی نورانی و این که مائوئیست ها چگونه از داعیه فلسطین دفاع می کردند را با غیظ تمام نوشته، سپس همدردی نورانی با ملت یهود را افشا کرده، بخاطریکه خواسته لیبرال و دموکرات جلوه کند و بعد هولوکاست را با زیر و زبر تشریح نموده و در آخر "نکته ای قابل توجه" یا جان کلامش را با چند  پرسش از نورانی به پایان رسانده  است و آن اینکه:  "نکته قابل توجه دیگر در رابطه با نوشته های آقای نورانی، خصومت ورزی و تبلیغات سوء علیه کشور همسایه ما ایران است. به گونه ای که هفت شماره نشریه پیشرو ایشان که تا اکنون منتشر شده، چهار شماره به تبلیغات خصمانه علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. برای ما قابل فهم نیست که نورانی ازین تبلیغات چه چیزی را جستجو می کند؟ و آیا اگر سخنان نورانی را کسی جدی بگیرد، این خود دشمن تراشی نیست؟ مگر ما در شرایط فعلی کم دشمن داریم که دنبال دشمن جدید بگردیم؟ آنهم کشوری مثل ایران که در همسایگی ما قرار دارد و در طی بیست و چند سال میزبان حدود سه ملیون نفر از هموطنان ما بوده، در دوران جهاد از مقاومت ما حمایت کرده، پس از روی کار آمدن تحول جدید به صف کمک کنندگان پرداخته و دولت فعلی را مورد حمایت قرار داده، به نحوی که اکنون مرز ما با ایران امن تر از تمام مرزهای کشور است. مقامات دولتی و منابع آگاه می گوید که از مرز پاکستان ناامنی و ترور وارد
افغانستان می شود؛ آیا باید به دنبال این باشیم که مرزهای مشترک ما با ایران نیز چنین وضعیتی را پیدا کند؟"
و در آخر نوشته را با این پرسشها به پایان می برد که چرا آقای نورانی چنین سوپرهولوکاستی شده و ازین طریق دنبال  چه چیزیست؟ اثبات لیبرال و دموکرات بودن؟ خوش خدمتی به صهیونیستها؟ و یا جنس و نقد؟
ما جواب را با قصه ای از سایت بازتاب که به رژیم ایران نزدیک است، آغاز می کنیم. این سایت زمانی که آقای کرزی سفرش را به تهران لغو کرد، ضمن اینکه کرزی را به تحقیر گرفت، بر عمال افغانی خود شورید و چنین نوشت: "در حالیکه گروههای افغانی مورد حمایت ایران همه جایگاه قابل توجهی در افغانستان دارند، تعامل با آنها و پیگیری حقوق و منافع جمهوری اسلامی ایران از آنان وظیفه دپلوماتیک ایران در کابل است. باید پرسید که این افراد چگونه این وظیفه را به انجام رسانده اند؟"
اینکه نوشتن مقاله سوپرهولوکاستی جزء این وظایف است و با آن از ضایعات جنس و نقد جلوگیری می شود، چیزیست که حاجت به بیان نیست. اما ما ابتدا اشاره ای به قسمت های اول این نوشته داریم و سپس به جان کلام یا به "نکته قابل توجه" که زحمتکشی تمام مقاله در خدمت این پرسشها قرار داده شده، خواهیم پرداخت.
در مورد اندیشه مائوئیستی نورانی، لیبرال یا دموکرات شدن و یا نشدن او، هولوکاست و شکل گیری اسرائیل، دفاع یا عدم دفاع او از فلسطین و فلسطینیان، نورانی و نورانیان موضع روشن، شفاف و خنجرگونی دارند که برای هیچ افغان آزاده و هیچ مطبوعاتی مستقلی پوشیده نیست وازین موارد کسی به اندازه  ای نوک سوزن هم قادر به وارد نمودن اتهامی بر آنان نیست و سایت مذکور هر طور دلش می خواهد و یا به قول معروف می خواهد افشاگری کند، پشیزی ارزش ندارد، چون نورانی در برنامه گفتمان تلویزیون طلوع این مشکل را قبلاً حل کرده و به این خاطر تشویشی ایجاد کرده نمی تواند. نورانی ها نه وطنفروشی کرده اند، نه اطلاعات چی اند و نه دست شان به خون کسی آلوده است و ازین منظر یک دست و گردن از وطنفروشان هفت ثوری، تنظیمی، طالبی و تکنوکراتی بالا می باشند. لذا به "نکته هایی که قابل توجه" نیستند وقت خود را ضایع نکرده، بر پرسشهای "نکته قابل توجه" مکث می نمایند.
نوشته های پیشرو برای تمام افغانها قابل فهم است و به این خاطر از استقبال گرم و گسترده ای برخوردار می باشند. غیر از کسانیکه
 بنا به تکالیف خاصی کور و کر شده اند و به گمان کور شان با چنین اما و اگر هایی دست به تحریک علیه پیشرو می زنند.
پیشرو مخالف استبداد و خفقان در تمام دنیاست و اصالتی جز این ندارد. مخصوصاً رژیم های کثیفی که در جنگهای داخلی وطن ما آتش بیار معرکه بودند و مزدوران خود را به جان ملت ما انداختند و این همه بربادی را به بار آوردند.
اعتراض و انتقاد حق هر رسانه‌ای آزاد است و این محدود به مرزها نمی گردد. اخطار دشمن تراشی برای پیشرو، از سوی شما جز اینکه بیشتر به افشای سطح فکری خود پرداخته باشید و به اثبات برسانید که برای منافع کجا قلم فرسایی می کنید، موسیچه ای را هم تحریک کرده نمی توانید و ما نه تنها کوچکترین وسوسه ای
 ازین اخطار نخواهیم داشت که نوک سبیل ما هم نخواهد لرزید. شما کار نقد و جنس خود را بکنید.
 اگر قرار باشد ما بگوییم که آقای احمدی نژاد! شما اول به استبداد و خفقان بی پایان تان در ایران خاتمه دهید، از مداخله در امور دیگران بپرهیزید، پولهای ملت ایران را که در تنگدستی عجیبی به سر می برند، دیوانه وار به پای دیگران نریزید و لطفاً نارضایتی ایرانیان را در داخل ملک تان اول مهار بسازید، بعد اسرائیل را به دریا بیاندازید و این رئیس جمهور فوراً بیاید و مرزهای ما را متشنج بسازد، بگذارید هزاربار این کار را بکند. چون شما نمی دانید که در شرایط کنونی مرزهای خود ایران ضربه پذیرترین مرزهایی در جهان می باشند که امیدواریم هرگز کسی به این کار دست نزند. زیرا در ایران خلق کبیری زندگی می کند که حتماً روزی به این همه کنده و زندان در ملک شان خاتمه خواهد داد. شما بچه ترسانک نکنید و دنیا را کمی از سرچاه بزرگتر ببینید و بسیار هم ضد مائوئیست نباشید، چون سرکار شما (احمدی نژاد) آقایان مائوئیست و مارکسیست چون هوگوچاویز، کاسترو، مورالیس، موگابه و سونگ را پیهم غرق بوسه می سازد و در آغوش می کشد.
ایران علاوه به اینکه "میزبان" سه ملیون افغان بوده، اگر تل سیاه، سنگ سفید، اردوگاه های تهران، اراک، زابل، زاهدان، تایباد و دشت قرقروک را فراموش نکرده باشید"زندانبان" افغانها هم بوده است و حال که برای این همه افغان ویزا صادر می کند، لطفاً منت آنانرا بر ما بار نکنید. چنین نیروی کار ارزان و مطیع را کارفرمایان ایرانی از خدا می طلبند. ایران سالانه با صدور بنجلهایش به افغانستان بیش از 500 ملیون دالر نفع می برد. تصمیم دارد از طریق افغانستان راه بحری چاه بهارش را به بازارهای آسیای میانه از طریق افغانستان وصل نماید. آخرین قطرات آب هلمند ما را می چوشد. از طریق شمال کشور ما می خواهد خود را به ازبکستان وصل بسازد و نه تنها مرزهای ایران که از چهارکشور دیگر نیز با ما بسیار آرام می باشد و در بازسازی  افغانستان، پاکستانی که از مرزهایش ترور می فرستد نیز کمک می نماید و این را هر افغانی به آسانی می فهمد که نه ایران، نه پاکستان، نه عربستان و نه اروپا و امریکا برای خدا، حسن همجواری و برادری برای ما کمک نمی کنند. تمام اینها اهداف خاص خود را در ملک ما دارند. این سیاست ایرانگراها در ملک ماست که بخاطر پنهان نمودن امیال ایران بیشتر به عملکرد های پاکستان توسل جسته آنرا بارز می سازند. ولی پیشرو آنقدر فهم و دقت دارد تا کاه را از دانه جدا بسازد و ما اینرا خوب به یاد داریم که وقتی ایران و پاکستان در رقابت با یکدیگر، در جنگهای داخلی افغانستان مزدوران خود را تمویل و تسلیح می کردند، به این منظور بود که افغانستان را از هست و بودش خالی بسازند تا بتوانند در آینده خواست های خود را بر ما تحمیل نمایند و به این خاطر، این دو همسایه را تاریخ ما نمی تواند، ببخشد و الی کسانی که به گفته ایرانی ها ریگی در کفش دارند. به این ترتیب جناب آقا و یا خانم نویسنده! منت گزاری های ایران ارزانی شما باد که از نقد و جنس تان چیزی کاسته نشود.
اگر نورانی و نورانیان به دنبال نقد و جنس می بودند، حتماً مثل شما امروز حافظ منافع رژیم خاصی می شدند و با چنگ و دندان از "سرکارهای" آنجاها حمایت می کردند. چیزیکه افتخار پیشرو را می سازد همین است که هرگز استقلال کشور را به پای هیچ رژیمی حلال نکرده و چون ستون پنجم نه که ستون یکم هم عمل ننموده و نخواهد کرد و ازین منظر سرافرازی نصیب ماست و سرخمی نصیب تمام ستون پنجمی های فرهنگی و غیر فرهنگی و اطلاعات چی هایی که مامور حفظ منافع دیگران در افغانستان اند.

کار می خواهیم!

بیکاری کتله وسیعی از زحمتکشان که با گذشت هر روز بر تعداد آن افزوده می شود، از مشکلاتی عمده ای است که مردم شمال کشور از آن رنج می برند. اگر دولتمردان ما بار گران بیکاری در جنوب را بر دوش جنگهای طالبان می اندازند که البته این هم توجیه نادرست است، ولی در شمال بدون جنگ، چه مشکلی وجود دارد که هزاران هموطن بیکار ما در چوکهای ولایات شمال در سرمای گزنده باید در رویای کار صبح تا شام صف بکشند؟ این وضعیت قلب هر بیننده با احساس را می آزارد، اما تنها کسانی از کنار این کتله های بیکاران با خاطر آسوده می گذرند و خم به ابرو نمی آورند که در عقب شیشه سیاه کروزینگ بر سیت راحت تکیه زده باشند.
گرچه شمال کشور در گذشته ده ها فابریکه و پروژه فعال داشت و برای هزاران کارگر زمینه کار را مساعد ساخته بود اکنون یا یکسره به وسیله جنگ سالاران به غارت رفته یا هم در بمبادمان کاملاً منهدم گردیده اند. از جمله این تاسیسات می توان از پروژه آبیاری کوکچه، پروژه استحکام سواحل آمو، بند برق خان آباد کندز، فابریکه قند بغلان، فابریکه های شرکت سپین زر در مرکز تخار و ولسوالی های خواجه غار، ارچی و امام صاحب و ده ها فابریکه خورد و بزرگ نام برد.
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر و فروکش جنگ های طالبی و جنگ های تنظیمی و واریز شدن صدها ملیون دالر از کمک های جامعه جهانی، مردم زجردیده ما انتظار داشتند در زندگی مشقتبار شان بهبود رونما گردد و زیربناهای کشور بازسازی گردند.
برگشت داوطلبانه پناهندگان از پاکستان و ایران اکثراً از روی همین خوشبینی ها و وعده های میان خالی دولت صورت گرفته ولی برگشتگان بزودی متوجه گردیدند که در پهلوی بی امنیتی و مشکلات دیگر، هیچ زمینه کار و اشتغال وجود ندارد؛ اینان هم در پهلوی سایر بیکاران به امید کار روزمزد به چوک های مراکز شهرها روی می آورند تا باشد لقمه نانی از کار روزمزدی نصیب گردند. بعضی ازین بیکاران در اثر تبلیغات به ولایات جنوب چون هلمند می روند تا در بدل مزد خیشاوه و جمع آوری شیره کوکنار پولی ناچیزی به جیب شان بیاید. بدبختانه عده ای ازین افراد قربانی درگیری هایی طالبان با نیروهای ائتلاف می گردد و تعدادی هم یا از روی فشار یا تطمیع به گوشت دم توپ طالبان مبدل می گردند.
در شمال باندهای قاچاق انسان در پهلوی قاچاق مواد مخدر بسیار فعال اند. این قاچاقچیان افراد بیکار را تشویق به کار در کشورهای همسایه به ویژه ایران می کنند. این توده های سرگردان که نه پول برای پاسپورت دارند و نه توان ویزا گرفتن را، ناچار با قاچاق چیان انسان راهی ایران می گردند. این افغان های تیره روز یا در عبور از سرحد افغانستان به ایران هدف گلوله های مرزبانان ایران قرار می گیرند (بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به مرز میان کشورهای اسلامی باور نداشت!) و در صورت موفقیت در عبور از مرز به باندهای دیگر در ایران به فروش می رسند که در بدل اجرت قاچاق بران ماه ها به شکل گروگان به کار مفت و بی مزد می پردازند.
این است روزگار هزاران هموطن زحمتکش ما در شمال. اگر وضعیت به همین منوال به پیش برود با تاسف شاهد مصیبت های بیشتر خواهیم بود.

مشت نمونه خروار

ده اعشاریه شش ملیارد دالر:
 اخیراً رئیس جمهور امریکا اعلان کرد که مبلغ ده اعشاریه شش ملیارد دالر کمک به افغانستان را جهت تصویب به پارلمان آن کشور خواهد فرستاد که در تقویت نیروهای امنیتی افغانستان به مصرف خواهد رسید.
در گذشته از سوی منابع خاصی اعلان شده که تا حال ایالات متحده مبلغ 78 ملیارد دالر به افغانستان کمک فرستاده است. بسیاری معتقد اند که با 78 ملیارد دالر نه تنها تغییری در وضعیت اجتماعی ملک ما به وجود نیامده که وضعیت معیشتی هم از قبل بدتر شده است و حال این مبلغ چه معجزه ای خواهد کرد؟ نکند که امریکایی ها پول مصرف نیروهای خود را نیز کمک به ما اعلان می کنند!! کاری که شوروی ها کرده بودند و حال ما 20 ملیارد دالر از اثر لشکرکشی های شان بدهکار هستیم!!
درامة دیورند:
 عطامحمد نور والی بلخ گفته است که باید درامة دیورند که همیشه برای افغانستان مشکل ساز بوده، حل شود. عطامحمد نور که از قوماندانان سابق جمعیت اسلامی و به قول "ثابت" او و اداره اش در ملیاردها افغانی فساد غرق می باشد و باید محاکمه شود، به اینصورت برای سه هزار نفر در جلسه این نظر را بیان داشته و فکر می کند که مسئله به این بزرگی را مثل سایر مسایلی که "حل" می سازد، حل کرده می تواند. او این را نمی داند که همچو یک اظهار نظر از سطح او بالاتر می باشد و مخصوصاً آنسوی مرز قومی افتاده که با هزار زنجیر به اینسو بسته بوده و علایق بی شماری آنانرا بیشتر از پنجاب به کابل وصل می سازند. لذا تصمیم نهایی را باید آنان بگیرند و آقای نور از چنین مسایلی که نمی داند بهتر است چپ بنشیند و چون پسته ی بی مغز لب وا نکند.
 کسی که هر جا بود:
 آقای مولوی محمد اسلام محمدی نمایندة سمنگان در ولسی جرگه روز جمعه به قتل رسید. وی قوماندان حرکت انقلاب  در زمان جهاد، عضو کابینه در حکومت مجاهدین در تبعید، والی بامیان در زمان طالبان و نماینده در ولسی جرگه فعلی. از جایی که در 30 سال گذشته حوادث بسیاری اتفاق افتاده و دشمنی های شخصی، سیاسی و گروهی بی شماری رخ داده و چون آقای محمدی در تمام این دوره ها بر قدرت سوار بوده، ممکن نیست در یکی از این دام ها قرار نداشته بوده باشد و قتل او هم حتماً از همین منظرها آب خورده است و چون عده ای بسیاری از قدرتمندان فعلی وضعیت بهتری از آقای محمدی ندارند، لذا خوب خواهد بود که پروژة عدالت خواهی را محکوم نکنند، قبل از آنکه به سرنوشت آقای محمدی دچار شوند، بار گناهان خود را به زمین بگذارند.
 نیمی از کمکها غارت می شوند:
تحقیقاتی که از سوی امریکایی ها و انگلیس ها صورت گرفته، گفته می شود که نیمی از کمک هایی که به افغانستان ارسال می گردند، دزدی می شوند. درین گزارش گفته شده که ده ها موتر پولیس فروخته شده و پول ها به وسیلة سران طوایف غارت می گردند، در حالی که در افغانستان کسی باور ندارد که نیمی از کمک ها دزدی شوند. هر افغان معتقد است که بیش از 80 در صد این کمک ها چپاول شده از گاو غده اش هم به بازسازی نمی رسد. معلوم نیست که امریکایی ها و انگلیس ها چرا بعد از 5 سال به این نتیجه می رسند. این در حالیکه مردم درین 5 سال فغان خود را به آسمان رساندند و یا این محققان که پولیس و رهبران طوایف را متهم به دزدی کرده اند، بخش های دیگری مثل گمرکات، سره میاشت، آریانا، وزارتخانه ها، شاروالی ها، ولایات و غیره پاک و منزه اند؟ آیا خود دونر ها و انجوها درین باتلاق تا گلو غرق نیستند؟
 لشکر محمد رسول الله:
 گفته می شود که ایرانی ها اخیراً افغان ها را در لشکری به نام محمد رسول الله تنظیم کرده و برای افراد آن ماهانه معاش می پردازند و سرپرستی این لشکر را سپاه پاسداران به عهده دارد. اینکه در گذشته سیاست ایران در مورد افغانستان چگونه بوده و در جریان ایران و عراق چقدر افغانها به جنگ فرستاده می شدند و بعد در جنگ آذربایجان چقدر افغانها در مقابل ارمنی ها تلفات دادند، برای مردم ما مشهود است و حال که افغانها جبراً در اثر بی کفایتی دولت افغانستان به ایران فرار می کنند و به این لشکر کشانده می شوند از همان سیاست ها همسایگان ما و کشور های مقتدر جهان است که افغانها را در لشکر های مزدور جمع کرده، به کشتن می دهند و اهداف خود را توسط آنان برآورده می سازند.
 افکار بنیادگرایانة وزیر:
 نجیب روشن رئیس سابق رادیو تلویزیون ملی افغانستان که در اثر اختلاف با کریم خرم وزیر اطلاعات و فرهنگ استعفا داد، در مصاحبه اش با طلوع گفت که وقتی وزیر فرد مورد نظرش را بر کرسی ریاست می نشاند با افراد مسلح وارد تعمیر رادیو تلویزیون ملی شد و گویی این کار را به زور تفنگ انجام می دهد. وی اظهار داشت که از خود وزیر و افراد مسلح او ترسی ندارد، ولی از افکار طالبانی و حکمتیاری وزیر ترسیده، استعفا می دهد.
 قاتل میبخشد یا مقتول؟
اخیراً ولسی جرگه منشوری به تصویب رساند که در آن هرچه خونهایی که به وسیله ی قاتلان ریخته شده، بخشیده اعلان شد. چون تصویب کنندگان خود متهم به جنایت و نقض حقوق بشر اند. تمام مردم تعجب کرده اند که بالاخره ملت ما به جایی رسید که خلاف تمام عرف های انسانی و جهانی، عوض اینکه مقتول، قاتلان را ببخشد، قاتلان خود را میبخشند. بعضی ها صراحتاً‌ میگویند که بعد از این ولسی جرگه همیشه چپه فیر خواهد کرد و الی که پای معاش و امتیازات خودشان مطرح باشد.    

خصوصی سازی فقر می زاید

در نوامبر 2005، کابینه دولت کرزی اصلاح قانون تصدیهای دولتی را تصویب کرد تا زمینه راحت تر انتقال این گونه تصدیها به بخش خصوصی را از طرق مختلف امکان پذیرنماید.
دولت کرزی از جمله 65 تصدی دولتی، در صدد است تا 37 تصدی را خصوصی، 19 تصدی را منحل و 9 تصدی دیگر را به شکل دولتی آن قرار دهد.
خصوصی سازی 37 تصدی دولتی به معنی  فروش  9775 هکتار خاک افغانستان به سرمایه گذاران داخلی وخارجی  و اضافه شدن هزاران نفر دیگر به خیل بیکاران است. اما نتیجه آن برای دولت فقط سرازیر شدن یک میلیارد دالر دیگر به جمع میلیارد ها دالری است که معلوم نیست سرنوشت آنها به کجا کشیده شده است.
هرچند دولت وعده سپرده است که برای دو سال آینده  معاش بیکارشده ها را میپردازد، اما کسی نیست که بپرسد بعد از آن چی؟ آیا با وضع آشفته اقتصادی افغانستان، صعود بی رویه قیمت ها  و بحران مزمن بیکاری که تاریخ افغانستان به چشم ندیده است، تعداد زیاد دیگری را باید به کام بیکاری سپرد؟   
آیا راه حلی برای تحرک دوباره تصدیهای دولتی، خصوصی سازی آنهاست؟  آیا خصوصی سازی میتواند جوابگوی نیازمندیهای اکثریت توده های فقیر و زحمتکش کشور گردد؟ آیا خصوصی سازی می تواند مشکلات اقتصادی کشور را بر طرف نماید؟ و بالاخره منظور دولت از خصوصی سازی تصدیها چیست؟
 آقای کرزی با سیاست های محافظه کارانه و جورآمد های سیاسی اش که پیوسته از طرف کارشناسان مسایل سیاسی مورد انتقاد قرار می گیرد، میداند که نه تنها سیاست ها و برنامه های اقتصادی و سیاسی اش ناکارآمد است که حتی قادرنیست مشکلات ابتدایی مردم راحل نماید، چه رسد به طرح و پیاده نمودن سیاست های اقتصادی برای بهبود وضع عمومی جامعه.  
تجاوز آشکار سوسیال امپریالیزم شوروی و سیاست های کاپی شده و کرملینی حزب خلق و پرچم از یک طرف و آماده نبودن توده ها از لحاظ عینی و ذهنی از جانب دیگر، سیستم اقتصاد پلان شده ای مرکزی را نزد اکثریت مردم بی کفایت و ناکارآمد ثابت نموده است، در حالیکه درک درست از اقتصاد دولتی و پلان شده و پیاده نمودن فرمول های علمی آن، باعث رفاه و آسایش اکثریت توده ها می گردد.
اقتصاد بازار برای سرمایه داران و پولداران خوب است تا درجه استثمار را بالا برده  و نه تنها  سود های کلان را به جیب هایشان سرازیر نمایند، بلکه روز تا روز خرده مالکین، صاحبان سرمایه های اندک و به صورت عموم طبقه متوسط را به طرف تباه شدن و کارگر شدن بکشانند، اما برای اکثریت عظیم توده ها که برای بدست آوردن قوت لایموت تمام روز و شب سرگردان اند، جامیست پر از زهر هلاهل.
اشاعه اقتصاد بازار، تاکید نماینده های پروپا قرص کشور های سرمایه داری و امپریالیستی بر خصوصی سازی تصدی های دولتی  و درضمن سپردن سکان اقتصاد افغانستان به دست کمپنی های داخلی و خارجی، نشاندهنده فرو رفتن افغانستان به کام شرکت های فراملیتی بوده  که جز تباهی و خانه خرابی اکثریت توده های زحمتکش،خفه نمودن صنایع نوپای داخلی و وابستگی اقتصادی نوع مصرفی آن، چیزی دیگری به ارمغان نمی آورد.

جنایتکاران خود را بخشیدند!!

پارلمان افغانستان که می باید نمایندگان مردم در آن راه می یافتند، از بدو تأسیس اش توسط گرگانی به اشغال درآمد که داغ سیاه ویرانگری، خیانت، چور، چپاول، رهزنی، تجاوز بر عفت زنان و دختران، وابستگی به کشورهای بیگانه و جنایت را بر جبین داشتند. هر از گاهی که سازمان های حقوق بشر سندی مبنی بر دست داشتن عده ای از جنگسالاران و جنایتکاران در جنایت و ویرانی کشور به نشر می رساندند، تب و لرزه تمام وجود شان را فرا می گرفت و خود را به زمین و زمان می زدند، قسم و قرآن می خوردند که ما چون مورچگان بی آزار، کسی را آزار نداده ایم، چه رسد به ویرانی و جنایت.
31 جنوری 2007 مصادف بود با تصویب طرح بخشیدن جنایتکاران چند دهۀ اخیر زیر نام مصالحۀ ملی توسط به اصطلاح نمایندگان مردم! عجبا! این جنایتکاران تا دیروز نمی پذیرفتند که جنگی صورت گرفته است و مردمی به خون و خاک کشیده شده اند، اما امروز با تصویب طرح "هم بخشی"، با زبان بی زبانی به جنایت های صورت گرفته در چند دهۀ گذشته اعتراف می کنند. نکند به دار آویختن صدام، تنگ شان را سست کرده است.
وقتی در و دیوار کابل شاهد ویرانی، وحشت، قساوت و بربریت است، جایی برای سند و ثبوت نمی ماند. هر وجب کابل، خود زبان به شهادت می گشاید، اما هرگاه از به محاکمه کشیدن ویرانگران و جانیان نام برده می شود، خواهان سند و گواه می شوند. بعد از جنگ دوم جهانی که آلمان نازی شکست خورد و سران آن به محکمه سپرده شدند، کدام سند را معیار قرار دادند؟ جنگی که به وضوح طی آن ملیون ها انسان جان باخته بودند و نیمی از کرۀ زمین ویران شده بود، یا کدام چیز دیگر را؟ در افغانستان نیز جنایت، خیانت و انسان کشی صورت گرفته است؛ شهرها با خاک یکسان شده اند؛ بر هستی و ناموس مردم تجاوز شده است؛ تمام زیربناهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نابوده شده است و ده ها مورد دیگر. آیا تمام این کارها خودبخود صورت گرفته است، یا دستانی در عملی کردن آنها دخیل بوده است؟ معلوم نیست دولت افغانستان و نهادهای حقوق بشر در مورد محاکمۀ جنایتکاران جنگی و ناقضان حقوق بشر برای به محاکمه کشیدن شان کدام سند را معیار قرار می دهند؟ ویرانی، جنایت، آدمکشی، بربریت یا کدام چیز دیگر؟
اگر دولت افغانستان و یا به اصطلاح نمایندگان مردم تجربۀ کشورهای دیگر از جمله افریقای جنوبی را به رخ مردم می کشند، که بعد از رژیم آپارتاید، سران آن رژیم بخشیده شدند، کاملاً اشتباه کرده اند. در افریقای جنوبی کمیسیون حقیقت یاب ساخته شد. این کمیسیون تمام موارد تخطی از حقوق بشر را جمعاوری نموده و بعد تمام افراد متهم به جنایت در برابر ملت به جرم شان اعتراف کرده و مردم تصمیم به بخشیدن شان گرفتند، نه اینکه خود جنایتکاران بیایند و طرحی را به تصویب برسانند و خود را ببخشند.
تصویب طرح بخشودن جنایتکاران نه در صلاحیت پارلمان کذایی، نه دولت افغانستان و نه هم مراجع دیگر است. این فقط مردم افغانستان اند که صلاحیت محاکمه کردن و یا بخشیدن خون های ریخته شده توسط تمامی جنایتکاران به ویژه دهۀ نود میلادی را دارند. چنین بخشودن ها نه تنها صلح و امنیت را در کشور برقرار نمی کند، که نفرت و آتش انتقام ناشی از وحشت و شناعت جنایتکاران، روز تا روز مردم را به سوی انتقام گیری می کشاند. تصویب این طرح نه جنایتکاران را برائت داده می تواند و نه حامیان شان را. روز انتقام و تصفیۀ حساب با این جنایتکاران حتماً فرارسیدنی است و تا زمانی که چنین حسابی صورت نگرفته است، مردم ما روی سعادت، آرامی، امنیت و خوشبختی را نخواهند دید. به امید روزی که حساب مردم تهیدست و فقیر ما از تک تک جنایتکاران و حامیان شان گرفته شود، روزی دیگر مردم ما به جرم زبان، ملیت، قوم، دین و مذهب کشته نشوند و روزی که "هر انسان برای انسان دیگر برادریست".

بنسټپالی که دموکراسی؟


      دا وخت افغانستان د سترو نا امنیو او سیاسی کړکیچونو سره مخامخ دى. حکومت د دې ناامنیو او کړکیچونو پړه پر ګاونډی هیواد پاکستان اچوی او تل ټینګار کوی چې پاکستان د هیواد په چارو کې لاسوهنه کوی. خو پاکستانی چارواکی په ډاګه وایی چې افغانستان دې خپلو ستونزو ته ورسیږی او ددې ستونزو جرړې دننه په افغانستان کې ومومی او پر اسلام آباد بې ځایه تورونه و نه وهی.
د افغانستان دولت د دې پر ځاى چې د ناامنیو  او کړکیچونو ریښې دننه د حکومت په چوکاټ کې  او د حکومت څخه بهر وګوری، هڅه کوی د خلکو د تیرباسلو او دوکه کولو په موخه هرڅه پر پاکستان واچوی او خپلې اوږې سپکې کړی.
په دې کې هیڅ شک نشته چې د هیواد ګاونډیانو او په ځانګړی توګه پاکستان تل هلې ځلې کړی دی چې د افغانستان په کورنیو چارو کې لاسوهنه وکړی او د اور په لمبو کې یې وسوځوی او خپل غچ د افغان ولس څخه واخلی، ولې هغه څه چې څرګند دى هغه د پاکستان لخوا د افغانستان د ویجاړولو لپاره د افغان بنسټپالانو ګمارل دى.
که د افغانستان معاصر تاریخ ته یوه لنډه او ځغلنده کتنه وشی، دې پایلې ته رسیږو چې بهرنیو ځواکونو د خپلو گټو د خوندیتوب او د افغانستان د ځپلو په موخه تل د بنسټپالانو څخه کار اخیستى او دا هیواد یې د بنسټپالانو په مټ بلهاری کړى دى. د شاه امان الله خان د انقلابی او پرمختللی غورځنګ پر وړاندى "خادم دین رسول الله " راوپارل شو او د هغه په ملتیا یې پرمختللى او دموکراتیک ارزښتونه له منځه یوړل او د سکیولاریزم په لور روان حکومت یې د څو هیواد پلورونکو بنسټپالانو په منګلو کې ښکیل کړ. همدا ډول د داودخان د واکمنۍ پر مهال پاکستان یو ځل بیا بنسټپالان د خپلو ناوړو موخو له پاره وکارول او په وسلو یې سمبال او د هیواد ویجاړونې له پاره یې د ارزان بیه مرییانو په توګه استخدام کړل. وروسته بیا د پاکستان څارګرې ادارې آى اس آى همدا  بنسټپالان په خپلې غیږه کې ونیول او ورته یې تنظیمونه او پنډغالی جوړ کړل او وطنی  بنستټپالانو د حمیدګل،جنرال عبدالرحمن، بریګدیګر یوسف فرمان چې کابل باید وسوځیږی په "شوراى اهل حل و عقد" کې په بې شرمۍ سره اعلان کړ.بیا نصیرالله  بابر، مولانا  فضل الرحمن، مولانا سمیع الحق او نورو بنسټپالانو  د امریکا، انګلستان او سعودی عربستان په ملګرتیا سره بنسټپال طالبان وږیږول او په افغانستان کې یې بنسټپالی د ترهګرى سره وتړله او هیواد یې د بنسټپالو یرغمل کړ. د افغانستان تیرې درى لسیزی د دموکراتیک، پرمختللی او د روڼ اندو غورځنګونو پر ځاى د بنسټپالانو په منګلو کې ښکیل شوى او نړیوالى ټولنې په خپل وار سره د دموکراتیکو ټولنو او ارزښتونو د پیاوړتیا او ځواکمنتیا پر ځاى، بنسټپالان نازولی او د خپلو ناوړو او ښکیلاکی موخو لپاره یې په ښه توګه کارولی دی.
امپریالیستی هیوادونه، چې دا مهال د دموکراسۍ او مدنی ټولنې پیښې کوی او په ملیاردونو ډالره  د "دموکراسى" د پراختیا په موخه لګوی، نه دا چې په رښتونی توګه د دموکراسۍ  څخه ننګه او ملاتړ کوی، برخلاف د تیرو وختونو په څیر د بنسټپالۍ په دودولو اخته دی او د بنسټپالی څخه په کلکه ملاتړ کوی. امپریالیستی هیوادونه د خپلو ګټو د خوندیتوب په موخه د دموکراتیکو ارزښتونو مخه نیسی او بنسټپالی پیاوړی کوی، چې بیلګه یې کولاى شوو په اوسنی افغانستان کې وګورو. دا مهال، وروسته له دریو لسیزو جنایتونو او کړاونو څخه چې بنسټپالانو تر سره کړی، بنسټپالی د لویدیځوالو امپریالیستانو په ملاتړ واک چلوی او د سیاسی ځواک واکمنان دی.
په تیرو پنځو کلونو کې د دې پر ځاى چې دموکراسی وده وکړی او بنسټپالی وځپل شی، بنسټپالی وده کړى او دموکراسی ځپل شوى ده. دا مهال د ځواک وروستۍ  کړۍ د ګلبدینی بنسټپالانو لخوا بشپړه کیږی او دموکراتیکی ټولنې ورځ تر بلې د سیاسی ډګر څخه ویستل کیږی.
د همدې بنسټپالانو د واکمن کیدو او په سیاسی ډگر کې د شتون له امله پاکستان په آسانۍ سره کولاى شی دوى د هیواد د ویجاړلو او د دموکراسی نیالګی د وچولو له پاره وګماری او افغانستان د نشت پر پوله ودروی. افغانستان هغه مهال کولاى شی سوکالۍ  ته ورسیږی چې د موکراتیک او ملی ارزښتونه وده وکړی او بنسټپالان د سیاسی ډگر څخه وشړل شی. د دموکراسۍ په غوړیدلو او د بنسټپالانو په ځپلو سره به  پاکستان او نور ګاوڼدی هیوادونه ونشی کړاى په آسانۍ سره د افغانانو غاړې ته  د مریتوب کړۍ واچوی.