صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۸۶ مهر ۱۸, چهارشنبه

شعر زندان، سروده ی جاودان

 شعر را گره خوردگی عاطفه با تخیل در زبان آهنگین نامیده اند، شعر با زبان پیوند نا گسستنی  دارد و شاعر از محیطش تأثیر می گیرد و شعرش به نیروی مادی مبدل گشته بر محیطش اثر می گذارد. شاعران دوران دربارها شعر درباری سروده،  قصیده آزمایی می کردند. بعد از سقوط شکوه و جدال دربارهای اشرافی، شعر به گوشه های عزلت و انزوا برده شد و شاعران با غزلسرایی از عشق و عرفان گفتند و بعد جنبش های مشروطیت، شعر مقاومت و پرخاش و مبارزه را آفریدند و شاعران در میدان جنگ با استبداد«از خون شهیدان  وطن لاله دمیده» را تصنیف کردند و شعر حماسه و حماسی را سرودند. بدینگونه زمان شعر را با خود می برد و می برد و از آن بهره می گیرد.
بعد از آنکه 7 ثوری ها بدمستانه با اتکا به همسایه بزرگ شمالی، گرفتند و بردند و کشتند و زندان ها را پُر از آنانیکه سر به تن شان می ارزید، کردند، مقاومت در زندان ها شکل گرفت و با اینکه به هزار شیوه و گونه مخصوصاً با مقاومت و پایداری در مقابل شکنجه بر زندانبانان شان تف انداختند  و آنان را حقیر ساختند. با زبان  شعر از آزادی، شرافت و انسانیت دفاع نمودند و بر آنچه شاعر تسلیم طلب و ریزه خوار بودند، با واژه های سربین چلیپا کشیدند.
درین میان شعر فاروق فارانی در کنار دهها شعریکه از پشت میله ها به وسیله شاعران بی نام و با نام سروده می شد، جایگاه خاصی داشت که در آن  روزگار، به نماد شعر مقاومت و شعر زندان شهرت یافته بود. او با مصراع های آتشین اش زندانی های مبارز و تسلیم ناپذیر را قوت می داد و به نا تسلیمی، پرخاشگری و ستیزه جویی دعوت می کرد و قامت  رسای همرزمانش را در برابر دار، بلند و به عکس دار را سر خم تصویر می نمود:
 خاک وطن زخون تو گـلگون و پـر نم است
آن بذری را که کاشتی از ریشـه محکم است
با مرگ خویش پوزه ای دشـمن زدی به خاک
  شاهد که قامـت تو رسـا دار سر خـم است

فاروق دهها سروده ای دیگری که خون  و خاک و آزادی را تصویر می کرد، در اختناق بی حد آن زمان و جبر بی پایان زندان بر پشت کاغذ های باطله و قوطی های سگریت می نوشت و به بیرون می فرستاد  و شاعران دیگری که یا از زندان راهی پولیگون ها شدند و یا در پشاور گوسپند وار ذبح گردیدند، چون انیس و سهراب نیز سروده های آتشگونی را پیشکش نمودند و دین تاریخی شانرا به عنوان شاعران مقاومت و زندان، شاعران خلق و آزادی چنان پیشکش کردند که تا زنده ایم و زنده اند، باید ارج شوند.
شعر زندان خود ضرورت به بیان و تحلیل بیشتری دارد که روزی اگر شاعرانی که میله ها را فتح کرده و با مقاومت و اعتقاد به آرمان شان دروازه ها را شکستند و بیرون شدند، به این امر بزرگ بپردازند و آنرا با هزاران نا گفته اش ، گفته بسازند و شعر آنانی را که با بریده شدن حلقوم شان به سکوت نشسته تجلیل و پاس اش دارند، پهلوانی خواهند کرد و نام های نا گفته به تاریخ خواهند پیوست.

هیچ نظری موجود نیست: