صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۸۵ مرداد ۱, یکشنبه

گفتنیست

شعر از داد نورانی
دستان من به تیر و تبر راز گفتنیست
با پای خلق، پایم از این ورطه رستنیست
آهنگ من براق و ز معراج بگذرد
بر شاخه های سدره، دلم آرمیدنیست
دستم به عشق حضرت ساطور بیقرار
"خارا" به گونه، دستم اگر قطع کردنیست
شعرم ستاره، آتش و خورشید باور است
تا قلعه های فتح خیالم پریدنیست
مهرم به اوج قله نشانی زند، ز خون
یک روز تا شکوه " سیاهکل" رسیدنیست
آهی مدار، گر که به پایم ز حلقه شور
با شور صد امید، وزین حلقه جستنیست
آنی که بر سکوی "هوس" با کلاه "چه"
غبغب گشاد کرده ولی هیچ، مردنیست
دیوار و سقف و گوشه پندار و خود مدار
آوای مرده، در پس آن گه شنیدنیست
لافیدگان خفته فقط حرف می درند
اینجا سکوی حرف نه، میثاق بستنیست
کشتی شکسته، آنی که ساحل به باد داد
بر ناخدای جور، دهها لعن رفتنیست
بر خاره راه عشق منه پا، گر نهی
نامرد آنکه نا زده این راه، خفتنیست
کور، آنکه بر سرایش من تیغ می کشد
در واژه هام، دشنه ای صد تیغ دیدنیست
بر دیدگاه داور دوران نگین سرخ
آن که دل بر رهایی خلقش تپیدنیست
تا صبح رستخیز من و دشنه ای کلام
آوای من به کوه و کمر راز گفتنیست

هیچ نظری موجود نیست: