صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۸۵ مهر ۴, سه‌شنبه

زن ماشین چوچه کشی نیست

 هشتم مارچ از مبارزه با ستم و تبعیض سر برآورد
  هشتم مارچ را در سراسر جهان گرامی می دارند. انتخاب این روز به ستم بر زنان کارگر نساجی نیویارک در 1857 بر می گردد که به اعتصاب و اعتراض سازمان یافته، دست زده بودند. 50 سال بعد کارگران زن کارخانة کتان نیویارک با خاطره ای اعتصاب به دلیل تبعیض، محرومیت و حقوق کمباز هم اعتصاب کردند. اما مالک کارخانه با نگهبانان، این زنان را در کارخانه محبوس نموده که بعد آتشی شعله ور گردید و 129 تن آنان را سوزاند. بالاخره در دومین کنفرانس بین المللی زنان سوسیالیست در 1910 به پیشنهاد کلارازتکین زن مبارز و پیشرو، هشتم مارچ بهعنوان روز جهانی زن، برای دفاع از حقوق شان در مقابل تبعیضات مختلف برگزیده شد.
هشتم مارچ بیانی از استبداد بی حد و تاریخی بر زنان است که عمق آن را ما در کشور استبداد زده ای خود تا مغز استخوان حس می کنیم. اگر هشت مارچ از درون استبداد کار، سرمایه، مبارزه وطبقه برخاست، در وطن ما تا هنوز زنان به عنوان کالا، برده، وسیله ای اطفای شهوت و ماشین چوچه کشی استعمال می گردند و برای بسیاری آنان فقط خودکشی و خودسوزی راه رهایی از چنین زندگی دوزخ آسایی قرار می گیرد.
ما در حالی به پیشواز هشتم مارچ می رویم که عده ای تفنگ به دست بر عفت زنان یورش برده، آنان را به نام دین و سنت در پشت دیوارهای بلند به چارمیخ کشیده، در خریطه ای محصور و با "چندزنی" اطفای شهوت می نمایند. بدمستانی که تا دیروز پستان می بریدند، زایمان تماشا می کردند و زنان را به رگبار سنگ و سنگسار می بستند، امروز با میزان نمودن لباس و قیافه شان با خواهشات غرب و دموکرات جلوه دادن و سمبول قرار دادن زنان در نهادهای مختلف قدرت به تحقیر و توهین آنان به شیوه دیگر می پردازند.
زنان پیشرو فقط با آگاهی می توانند مدعی پیشاهنگی شده، قفس هایی را که مردان فیودال برایشان ساخته اند، تکه پاره نمایند ورنه همچنان به بد داده خواهند شد، چون بنجل های نابکار فروخته خواهند شد، حق کار، تحصیل و انتخاب همسر از آنان همچنان گرفته خواهد شد و برده وار دختر شانزده ساله به عقد مرد هفتاد ساله در خواهد
آمد. این ستم و استبداد متأسفانه در پیشرفته ترین و دوردست ترین نقاط کشور ما هم اکنون بیداد می کند و بسیاری "مردانه" از چنین برخورد هایی احساس غرور کرده، با پولی که از فروش دختران شان کمایی می کنند، با افتخار سبیل های شان را چرب کرده، تاب میدهند.
زنان نیمی از پیکر اجتماع اند و بدون رهایی آنان از زندان مردان، ممکن نیست جامعه با هزاران شعار سبز و سرخ به ترقی نایل آید. این برابری را فقط با لگدکوب کردن بسیاری از سنت های جاهلانه، شرکت در کار و تولید و انسانی شدن زن می توان به دست آورد. در غیر آن با هر گونه اداهای روشنفکرانه و لفاظی های فیلسوفانه نمی توان زنان را به چنین موقعیتی کشاند.
در کشور ما نه تنها آنانی که گرفتار افکار عقب مانده و پوسیده قرون وسطایی اند، نسبت به زنان و دختران شان برخورد تاجرانه دارند که عده ای از دموکراتها و تحصیل کرده ها نیز به چنین چتل فکری های مهلکی مصاب بوده؛ جز عاجزه، سیاه سر، عیال، کوچ، مادر اولادها و اصطلاح عق آورتری به نام "طبقه اناث" چیزی به کار نبرده و از گفتن حتی نام زن و دختران شان دچار هیستری شده، حیای عیال خود را برباد رفته می انگارند!
بسیاری از چپ های ریویزیونیست که در عمل بدتر از هر فیودالی به پوسیده فکری گرفتار اند و اصطلاحات محقق، سرمحقق، کادر و منشی را در پس و پشت نام شان یدک می کشند، بی شرمانه بر توشک دخترفروشی با سبیل های پرپشت نشسته، به چانه زنی های نفرت انگیزی دست می زنند و ازچندزنی ابایی ندارند و هم عده ای از چپ های به اصطلاح انقلابی نیز درین مورد به گنده فکری های استفراق آوری مبتلا بوده، از زنان شان چون ماشین های چوچه کشی سود می برند. با نفرت از دختر به تولید یک درجن طفل می پردازند و با هزار چهره گی و لفاظی های شرم آوری تلاش می کنندتا این گناهان نابخشودنی خود را نیز به گردن زنان شان که جاهلتر از خودشان اند، بار کنند وخود را برائت دهند! این افراد که با چنین ادعا هایی هزار بار مستوجب تف باران اند، با بی شرمی و بی حیایی خود را بزرگان و منجیان تفکر چپ انقلابی وانمود می کنند و دردناک تر آن که چند دختر وپسر جوان را نیز که متأسفانه به قضایا سطحی برخورد می کنند، درس برابری جنسیت می دهند!! و با چنین بادرفتگی عریان مفتش وار درجه انقلابی بودن دیگران را ترازو کرده، چون شیخان سالوس فتوا می دهند. اینان که با تظاهر به چپ پیروان واقعی قاضی حسین احمد اند (اولاد زیاد، مجاهدزیاد) چون پهلوان پنبه ها در هشت مارچ شانه می کشند که اگر لیبرال ترین افرادی در غرب بدانند که چنین مردانی با "یک درجن اولاد" ادعای برابری زن و مرد و پیشاهنگی چپ را در ملک ما دارند، زهره ترق شده، آنان را رهروان مارکس هم به حساب نخواهند آورد.
هشتم مارچ ازدرون خون و آتش سر برآورده و تجلیل از آن بر قامت زنان و مردان مبارز و پیکارجو می زیبد، نه زنان و مردان ارتجاعی که با اظهار چند کلمه خنثی و اخلاقی ماهیت این روز بزرگ را به تمسخر می گیرند و آنرا با این شعار که "زن مادر است" خلاصه کرده، از یک طرف نقش زن را در حد وظیفه زاد و ولد خلاصه نموده و از سوی دیگر "چوچه کش" های زن ستیز را عوض نفرین، برائت می دهند.

هیچ نظری موجود نیست: