صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۸۵ اسفند ۱۹, شنبه

شعر پیشرو و بالنده

شعر پیشرو و بالنده، چنانکه از نامش پیداست، ابزاری در خدمت تبارز دادن احساس در برابر نابرابری ها، ستم ها و نارضایتی های همگانی است که راه را برای ترقی، بالندگی، مردم گرایی و عبور از خاره راه های خارائین هموار می سازد. در شعر بالنده، بر خنثی نویسی ها و خنثی گویی ها لگد حواله می گردد، با این که برای محتوا و شکل پیوند دیالکتیکی برقرار می دارد، هرگز از اینکه چه پیامی در بیان وجود دارد و در خدمت چه کسانی قرار دارد، طفره نرفته آن را در فغان و فریاد اصل قرار می دهد.
این شعرها اصالتمند بوده، بر زندگی خلق اثر گذارده، راه گشای تیره روزی های شان به حساب می آید.

امروز شعر
       حربۀ خلق است
زیرا که شاعران
خود شاخه یی ز جنگل خلق اند
نه یاسمین و سنبل گلخانه ای فلان

آنانی که شعر را صدای تفنن و داستان و طنز را دل مشغولی های شخصی می پندارند، یا از تعهد و توده ها بریده اند و یا اصالت را از دید کاملاً شخصی و جدا از روز و روزگار دانسته، خود و دیگران را به بازی می گیرند و با کثیف نامیدن چنین اشعاری، در برابر زورمداران روزگار دلقک شده، شعر بزرگ ترین شاعران تاریخ و قلم بدستان بارسالت را در برابر چکمه های شان حلال می کنند.
عموماً در نقدهای شعری فقط به واژه ها و دستورها چسبیده، از این که در درون چه دارد حرفی بر زبان رانده نمی شود. شاعران شوریده و از دنیا بی خبر که مصروف مشکلات فردی خود اند، و یا جرئت و شهامت بیان درد و داغ را ندارند به این اصل ها نه تنها خود را پایبند می بینند که دیگران را هم در چنین راهی ارشاد می نمایند. اما برای اینان فقط دار شعر شاملو لازمی است که چون حمیدی ها آنان را آونگ بسازند.
شعرهایی که با توده ها و تاریخ قدم بر می دارند، هرگز نمی میرند و در تاق های نسیان نمی پوسند. این شعرها گر چه به قول گلسرخی شعار هم باشند، جاودانه اند و در هر کنجی از جهان که "تبسم را بر لبان جراحی می کنند"، زمزمه می شوند و مرزها را می پیمایند. واقعیت چنین واژه های سربین و مصراع های استخوان سوزی است که نوشته های کم سوادانی را که اداهای استادان شعر و ادب را عرضه می دارند، و چنین اشعاری را کثیف و بی مصرف می دانند، چون تفی به قعر زمین می خشکانند. فریادهایی که از برشت، نرودا، شاملو، محمود درویش، طوغان، آزاد، رستاخیز و دیگران به ما مانده، چون فروزان ترین و درخشان ترین سرایش ها، سرتاسر تاریخ را فتح کرده، طنین آنها نه تنها توده های جهان استثمار شونده که خلق های دنیای سرمایه داری را نیز به تحرک درآورده، گاه گاه بر اوج موج و توفان می نشانند و چنین استادان بی مصرف و کم سوادی را در گود رسوایی بی آبرو می سازند. 

هیچ نظری موجود نیست: