صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

حاکمیت ملی یا اسارت ملی؟

سناریوی واگذاری عملیات شبانه و مسئولیت های زندان بگرام از غربی ها به نیروهای نظامی دولت کابل، چنان بالا گرفته که عده ای از افراد معلوم الحال با دیده درایی این موضوع را مستقیماً به حاکمیت ملی ربط داده و آن را دستاوردی بزرگ برای مردم افغانستان جار می زنند! اما آیا این عمل ربطی به حاکمیت ملی دارد؟ حاکمیت ملی چیست؟ و چه زمانی می توان به مفهوم واقعی کلمه این مقوله را به کار برد؟ این موضوعات ایجاب موشکافی را می نماید.
جوامع انسانی برای تداوم حیات خود علاوه بر خوراک، پوشاک و سرپناه برای نجات جان شان از تجاوز و یلغار بیگانگان و اجانب نیاز مبرم به اردوی دارند که با جانفشانی، از خود گذری، وطندوستی و تعهد از مرز های کشور دفاع نمایند. حراست از سرحدات به عهدۀ نظام های سیاسی اند که با رای و انتخاب توده های ملیونی بدون زور، تقلب، پول های خارجی ها، وابستگی و جاسوسی به وجود آمده باشند نه دولت های که در انتخاب آنها توده های زحمتکش هیچ نقش ندارند.
نظام های مردمی با استفاده از نیروی های نظامی متعهد و وفادار نمی گذارند که جاسوسان و وطنفروشان در دستگاه های دولتی نفوذ نمایند و حاکمیت ملی کشور را به خطر اندازند، در حالیکه در نظام های غیر مردمی وابستگی تا دروازه های ریاست جمهوری نفوذ نموده، هیچ مقامی در هیچ سطحی نمی تواند بدون وابستگی به سازمان های جاسوسی یا کشورهای همسایه در این نوع نظام ها به کار گمارده شود. موجودیت فساد یکی از نشانه های بارز و آشکار این نوع نظام ها است. در چنین نظام های، حاکمیت ملی مفهوم خود را از دست میدهند و هیچ علاقه و میلی به حفظ تمامیت ارضی دیده نمی شود.
با نگاهی گذرا به حوادث و رویداد های سه دهۀ اخیر، در نتیجۀ خیانت ها، جنایت ها، وطنفروشی ها و وابستگی های سیاسی به کرات حاکمیت ملی ما نقض گردیده و زمینۀ اشغال را به سوسیال امپریالیزم شوروی، پاکستانی ها و غربی ها مهیا ساخته و دست درازی های ایران هر روز فزونی یافته است.
حزب مزدور و وابستۀ خلق و پرچم زمینۀ تجاوز سوسیال امپریالیزم شوروی به کشور ما را مساعد ساخت و دار و دستۀ خروشچف با سیاست های رویزیونیستی و توسعه طلبانه، افغانستان را به گورستان افغان ها مبدل ساخت. ویرانی و تباهی زیربنا ها، مهاجرت اجباری ملیون ها افغان و معیوب ساختن و به قتل رساندن ملیون ها تن دیگر  از جمله "شاهکار" های حزب منفور دموکراتیک است. در نزد رهبری این حزب حاکمیت ملی مفهوم خود را از دست داده بود و با هر ساز رویزیونیست های کرملین می رقصیدند. تا جائیکه اگر در مسکو برف می بارید، رهبری این حزب منفور چتری را در کابل به سر می گرفتند. در چنین وضعیتی شعار دفاع از مرز های کشور یک شعار بی معنی و غیر واقعی بود که توسط قلاده بندان کرملین سر داده می شد.
با آنکه در ابتدای تجاوز سوسیالیزم امپریالیزم شوروی، خیزش های مردمی خود جوش بود و هدفی جز حصول استقلال و آزادی را تعقیب نمی کرد، اما به مرور زمان و با سرازیر شدن "کمک" های امپریالیزم امریکا، عربستان سعودی و سایر کشور های ریز و درشت و نفوذ استخبارات پاکستان و ایران، 90 فیصد از این قیام های مردمی آلوده به منافع امریکا، عربستان سعودی، ایران، پاکستان و سایر کشور ها گردید.
تنظیم های جهادی با راه انداختن جوی خون در کوچه پس کوچه های کابل (آمار ابتدایی نشان میدهد که بیش از 65 هزار از مردم بی دفاع و مظلوم شهر کابل در آن زمان شهید شدند) نشان دادند که در وابستگی و نوکر منشی دست کمی از حزب منفور دموکراتیک ندارند. با گذشت نزدیک به 20 سال از ویرانی کابل توسط تنظیم های وابسته به ایران و پاکستان، نشانه های آن کماکان دیده می شود. بعد از سقوط دولت دست نشاندۀ نجیب سیاست پاتک سالاری، دزدی، چور و چپاول، غارت دارایی های عامه، اذیت و آزار مردم در سراسر کشور نزد تنظیم های جهادی به یک تفریح مبدل شد.
در چنین وضعیتی، ویروس طالبانی مثل قارچ از زمین سر بر آورد و با یک چشم به هم زدن پوقانۀ تنظیم ها ترکید و امارت قرون وسطایی حاکم گردید. عده ای از مردم رنجدیده و زحمتکش افغانستان که از جنایات تنظیم های جهادی به تنگ آمده بودند، در اوایل ظهور طالبان را استقبال کردند، اما به مروز زمان و با افشای چهرۀ پلید و وابستۀ آنها هر روز انزجار مردم بیشتر میشد و متوجه شدند که امارت طالبی پروژه یی بیش نیست.
یازده سپتمبر و به تعقیب آن یلغار غربی ها به بهانۀ جنگ "علیه تروریزم و القاعده" و اتفاقات بعدی آن بیشتر از هر دورۀ برای توده های تحت ستم ما اظهر من الشمس است. برگزاری انتخابات سرکاری، ایجاد پارلمان های فرمایشی، تطبیق نظام اقتصاد بازار، سرازیر شدن نمایشی میلیارد ها دالر کمک (تنها مشاورین بیشتر از 8 میلیارد دالر از این کمک ها به جیب زده اند) به نام مردم افغانستان، "آزادی" بیان، "آزادی" رسانه ها، جامعۀ مدنی، ایجاد "اردو، پولیس و امنیت ملی" از جمله "دستاورد"هایی است که خارجی ها به دولت کابل به ارمغان آورده اند و وابستگان با افتخار از حاکمیت ملی یاد آور می شوند!! در حالیکه غربی ها با اشغال افغانستان، حاکمیت ملی آن را صریحاً نقض کرده و هر روز با قتل عام های وحشیانه، توهین و بی حرمتی به اجساد مرده ها، تلاش در جهت فدرالی ساختن (تجزیۀ) افغانستان و ایجاد پایگاه های دایمی، کشور ما را به حیث طیول شخصی خود میدانند.
در چنین شرایطی کسانی که ادعا دارند، می توان با سایۀ تفنگ و عسکر اشغالگر به حاکمیت ملی رسید، باید بدانند که حقایق را نمی توان پنهان ساخت؛ امروز مردم افغانستان به حاکمیت ملی نه که به اسارت ملی رسیده و هیچ مقامی در دولت توان کوچکترین اعتراضی علیه منافع غربی ها در افغانستان را ندارند. 
××××××××××××××××

هیچ نظری موجود نیست: