صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

قتل عام یکاولنگ، داغ ابدی برجبین آدمکشان

ده سال از فاجعه ی خونین قتل عام یکاولنگ به وسیله ی طالبان می گذرد. در آن روز بیش از سه صد و پنجاه نوجوان، جوان و سالخورده توسط جنایتکاران طالب تیرباران شدند که در دهات فقیر یکاولنگ دریای خون جاری شد.

در آن روزها ولسوالی یکاولنگ در تسخیر طالبان قرار داشت و افرادی چون سعیدی و صوفی گردیزی ولسوال و آمر قطعۀ منتظرۀ ولسوالی از خود منطقه بودند. اما در آغاز ماه جدی، کریم خلیلی هفت تن از ریش سفیدان محل را نزد طالبان فرستاد و تهعد کرد که بر یکاولنگ حمله نمی کند، اما چند شب بعد، نیروهای او از درۀ صوف به بند امیر سرازیر شدند و بر یکاولنگ حمله نموده ولسوالی را تسخیر کردند. طالبان به زودی دست به حملۀ متقابل زده و با شکست حزب وحدت، در 19 جدی 1379، قریه های جمک، قلعۀ شاه نهنگ، دهن کنک، بید مشکین، درۀ علی، فیروز بهار، سر آسیاب، پشته، لیلور، قاشغوله، کشکک، کته خانه، دهن شوراب، خم آستانه، نیشر، مندیک، گنبدی، بازار نیک، هزارگشته و آخندان یکاولنگ را محاصره و همۀ مردانی را که فرار نکرده بودند در مرکز قریۀ نَیَک (پشت آکسفام) و دهن شوراب جمع نموده و بعد یکایکی را تیر باران کردند. وقتی سید صفدر را به تیر بستند، پسرش سید میرعلی که واکنش فرزندی نشان داد و لگدی بر طالب حواله کرد، جلادان طالب با قساوت غیر انسانی پوستش کردند.

در این قتل عام زحمتکشانی به قتل رسیدند که نه پیوندی با حزب و حدت خلیلی داشتند و نه به حمایت هیچ تنظیمی می اندیشیدند و مثل صدها هزار افغانی که در این سی سال قربانی بدمستی های رهبران و قومندانان جهادی و طالبی شدند، اینان نیز بی هیچ «تقصیری» در میان رقابت طالبان و تنظیمی ها سوراخ سوراخ گشتند. تعدادی از این قتل عام شدگان عبارتند از:

رجب (دهقان از قلعه شاه نهنگ)، محمد علی (دهقان از قلعه شاه نهنگ)، غلام عباس (دکاندار از قلعه شاه نهنگ)، سیدمحمد (دهقان از جمک)، ابراهیم (دهقان از جمک)، شیرمحمد (دهقان از جمک)، داوود (دکاندار از جمک)، نوروزعلی (دهقان از جمک)، سیداقبال (نجار از جمک)، سیداحمد (دهقان از جمک)، سیدحسن (دهقان از جمک)، غلام حسین کربلایی (دهقان از دهن کنک)، سیدمحمدعلی (دهقان از بید مشکین)، سیدجواد (متعلم از بید مشکین)، سیدعلی حسین (دهقان از بید مشکین)، سیدمحمد (معمار از بید مشکین)، سیداحمدشاه (دهقان از بید مشکین)، سیدعبدالله (دهقان از بید مشکین)، سیدعبدالحمید (دهقان از بید مشکین)، سیدحبیب الله (معلم از بید مشکین)، سید اسامه (دهقان از بید مشکین)، شاه ظفر (کارگر از بید مشکین)، سیدعبدل (دهقان از بید مشکین)، سید ابراهیم (دهقان از بید مشکین)، سیدخادم (دهقان از بید مشکین)، سیداکرم (دهقان از بید مشکین)، سید عظیم (دهقان از بید مشکین)، سیدامیر (دهقان از بید مشکین)، سید رضا (دهقان از بید مشکین)، سید امین (معلم از بید مشکین)، سید اکبرخان (معلم از بید مشکین)، سید صفدر (دهقان از بید مشکین)، سید مهر علی (دهقان از بید مشکین)، سیدعوض (معلم از بید مشکین)، سید محمد (معلم از بید مشکین)، سید احمد (دهقان از بید مشکین)، سید ابوالقاسم (مامور از بید مشکین)، سید اکبر (دهقان از بید مشکین)، سیدمحسن (حلبی ساز از بید مشکین)، سید غلام حسین (دهقان از بید مشکین)، محمد عیسی (طفل شش ساله از بید مشکین که توسط نارنجک حزب وحدت شهید شد)، سید علم (دهقان از بید مشکین)، پری (طفل 9 ساله از بید مشکین)، سید امین (دهقان از بید مشکین)، سید محمد (معلم از بید مشکین)، سید داوود (دهقان از کته خانه)، سید سرور (دهقان از کته خانه)، سید امیر (متعلم از کته خانه)، علی ارقم (متعلم از کته خانه)، سیدجان (دهقان از کته خانه)، سید قاسم (معلم از کته خانه)، سید اسدالله (معلم از کته خانه)، سید ابراهیم (‌معلم از کته خانه)، سید محمود (دهقان از کته خانه)، سید انور ( کته خانه) سید موسی (کته خانه) سید ناصر (کته خانه) سید ایوب (کته خانه) سید انور ( کته خانه)، سید موسی (آخندان) سید اسدالله (آخندان)، سید یعقوب (آخندان)، سید احمد (آخندان)، سید یحیی (آخندان)، سید بابه حلیم (آخندان)، سید عبدالحمید (آخندان)، سید قاسم (آخندان)، سید عبدالحمید (آخندان)، سید سرور (کشکک)، سید طالب (کشکک)، سید ابراهیم (کشکک)، سید امین (کشکک)، سید غلام حسن (کشکک)، سید حسن (کشکک)، سید داوود (کشکک)، سید محمد حسین (کشکک)، سید هاشم (کشکک)، سید افضل(کشکک)، سید رحمت الله (کشکک)، سید علی (گنبدی)، سید عبدالواحد(گنبدی)، سید محمد علی (گنبدی)، سید اکبر (گنبدی)، سید محمد (گنبدی)، سید محمد حسید (گنبدی)، سید کاظم (گنبدی)، سید مهدی (گنبدی)، سید حسین (گنبدی)، سید مهدی (سرآسیاب)، سید شاه رسول(سرآسیاب)، سید قربان (سرآسیاب)، سید محمد (دره علی)، سید محمد (دره علی)، سید باقر (دره علی)، سید نبی (دره علی)، سید حسین علی (دره علی)، سید جواد (دره علی)، سید محمد پیمان (دره علی)، سید رجب (دره علی)، سید سلطان عزیز (دره علی)، سید محمد حسین (دره علی)، سید اسدالله (دره علی)، محمد (دره علی)، محمد (دره علی)، سید محمد (دره علی)، سید ظفر (دره علی)، سید اقبال (دره علی)، ابراهیم (دره علی)، شیرمحمد (دره علی)، محمد حسن (دره علی)، هاشم (مندیک)، محمد علی (مندیک)، یاسین (مندیک)، شیخ سکندر (مندیک)، حکیم (مندیک)، سخیداد (مندیک)، محمد ابراهیم (مندیک)، محمد اکبر (مندیک)، رضا (مندیک)، داوود (مندیک)، احمد (مندیک)، امان (فیروزبهار)، سید میر (پرجویک)، حسن (بندامیر)، حاجی اسماعیل (غازی)، معلم امین (شمس الدین)، محمد (بغلک)، حاجی محمد( بازارنیک)، عباس (بازارنیک)، دگروال حیات الله (ده سرخ)، سید ناظر (سرترنوک)، محمد (هزارگشته)، محمد (هزارگشته)، محمد حسن (دهقان از قلعه شاه نهنگ)، محمد (دهقان از قلعه شاه نهنگ)، چمن زوار (دکاندار از دره علی)، عبدالله (دهقان از دهن کنک)، محمد ابراهیم (دهقان از دهن کنک)، سید جواد (غریبکار از قلعه شاه نهنگ)، محمد علی (آهنگر از قلعه شاه نهنگ)، سید محمد پیمان (نجار از قلعه شاه نهنگ)، قهرمان (دهقان از فیروز بهار)، عوض (دهقان از فیروز بهار)، موسی (دهقان از فیروز بهار)، امان (دهقان از فیروز بهار)، قربان (دهقان از فیروز بهار)، محمد عیسی (دهقان از فیروز بهار)، سید محمد عطایی (دهقان از فیروز بهار)، محمد نادر (نانوا از سر آسیاب)، سید محمد تحصیلی (معلم از سر آسیاب)، سیدهادی (متعلم از فیروز بهار)، حسین علی حسینی (روحانی از لیلور)، عبدالعظیم (دهقان از دره علی)، قربان (قصاب از دره علی)، سید عزیز (معلم از دره علی)، عبدالله (دهقان از قاشغوله)، محمد حسین (دهقان از قاشغوله)، اسدالله (ملا از قاشغوله)، حسین بخش (دهقان از دره علی)، مدار زوار (دهقان از پشته)، سید عزیز اخلاقی (محصل از نیشر)، محمد حسن فداکار (نانوا از دره علی)، محمد علی عرفانی (روحانی از دره علی)، عباس (دهقان از دره علی)، عید محمد (تاجر از دره علی)، نور احمد (تاجر از دره علی)، محمد علی (تاجر از دره علی)، حاجی محمد (خباز از قلعه شاه نهنگ)، نادرعلی (نانوا از قلعه شاه نهنگ)، حسین علی (دکاندار از قلعه شاه نهنگ)، علی ظفر (دهقان از قلعه شاه نهنگ)، سیدمحمد (دهقان از قلعه شاه نهنگ)، سید حسین (دهقان از قلعه شاه نهنگ)، نبی (دهقان از قلعه شاه نهنگ)، محمد (دهقان از قلعه شاه نهنگ)، باقر (دهقان از قلعه شاه نهنگ) و صدها گمنام دیگر که سلاخی شدند و جز فرزندان و هم تباران طبقاتی شان، کسی بر آنان گریه نکردند و حال که ده سال از این کشتار جبونانه می گذرد، کودکان آن روز یکاولنگی به نونهالان ستبری مبدل گشته اند که نه تنها بر قبر پدران شان ناله سر می دهند بلکه به تقاص خون پدران و انتقام مرگ تمامی زنان و مردان کشته شده توسط جلادان طالبی و تنظیمی، می اندیشند.

در این میان عده ای بعد از این قتل عام، با علم نمودن خون زحمتکشان یکاولنگی، بازار پروژه و پروپوزل سازی شان را گرم کرده و با سودای این همه خون از اجساد بی رمق دهقانان یکاولنگی دالر به دست آوردند و با وعده های سرخرمنی، قطره ای به کام بازماندگان شان نریختند؛ آنان فلم ساختند و تصاویر شان را در هر کنج و کنار فروختند و با چنین سوداگری هایی هرگز یادی از آنان نکردند و صدها خانواده را در سوگ عزیزان شان تنهای تنها گذاشتند.

با اینکه ملیارد ها دالر از سوی «جامعه جهانی» به افغانستان سرازیر گردید، اما هیچ مدنی گرا، تکنوکرات و قوم سالاری نه تنها پشیزی برای فرزندان این همه جان باخته ندادند بلکه حتی سری به آن دیار غرق خون نزدند (انتظاری که هرگز از اینان نباید داشت). این بازماندگان روزی در کنار تقاص خون پدران شان باید حساب این همه پول ها را از «سوداگران» فلم وتصویر و آنانی که پول های «جامعه جهانی» را به نام و نشان شان می ربایند بگیرند و نشان دهند که فرزندان اصیل پدران با شهامت و شهید شان هستند.

19 جدی در یکاولنگ، روز سردی بود و برف ضخیمی زمین را پوشانده، اما چون چند شبانه روز کسی نبود که این همه شهید را دفن کند و زنان و کودکان هم توان نزدیک شدن به اجساد عزیزان و دلبندان شان را نداشتند، بعد از آن آرام آرام فراری ها بار دیگر به دهات شان فرود آمده و اجساد شهدا را به تکیه خانه ها انتقال دادند. اجساد پر خون یخ بسته چنان با هم چسبیده بودند که فقط با کلنگ و تبر ممکن بود از هم جدا شوند.

قتل بیش از 350 نفر در یک لحظه برای هر یکی از قراء یکاولنگ قبرستان جدیدی ایجاد کرد و این «خدمتی» بود که طالبان در «باز سازی» یکاولنگ به سر رساندند، کاریکه قبلاً اسلاف جهادی شان در سر تا سر افغانستان مخصوصاً در پایتخت به سر رسانده بودند.

نشریۀ پیشرو، ضمن این که روز 19 جدی را برای بازماندگان این همه جان باخته، تسلیت می گوید و بازوان آنان را در انتقام از تمام قاتلان مردم و مخصوصاً زحمتکشان افغانستان ستبر و نیرومند می خواهد، تعدادی از نام ها و تصاویر شهدای یکاولنگی را در این شماره به چاپ می رساند تا اگر بخش کوچکی از وظیفۀ خود را در قبال جان باختگان زحمتکش افغانستان به سر برساند.


هیچ نظری موجود نیست: