صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۱ آبان ۲۸, یکشنبه

چرا خشونت علیه زنان؟



از ماه حمل تا میزان 1391 در حدود 4500 قضیۀ خشونت (قتل، شکنجه، گلو بریدن، بینی و گوش بریدن، لت و کوب، سوختاندن وغیره) توسط «کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان ثبت گردیده است (در حالی که صدها مورد دیگر ثبت نشده اند)، تنها در جریان یک ماه گذشته بیش از 550 مورد خشونت علیه زنان درین کمیسیون به ثبت رسیده که  گوشه ای از جنایات جاری بر زنان در کشور ما را نشان می دهد. تازه ترین آن تجاوز بر صدیقه دخترک نوجوان در ولایت بلخ، تجاوز یک پولیس جنایتکار در کندز بر لعل بی بی و اعدام زرغونه در ولایت کندز است. بر اساس آمار منتشر شده توسط کمیسیون نامبرده، در شش ماه اول سال روان خورشیدی، شش مورد قتل ناموسی و 33 مورد تجاوز جنسی به ثبت رسیده است. این خشونت ها و جنایات از تهدیدها، توهین ها، ازدواج های اجباری، بد دادن ها و تجاوزهای جنسی شروع و تا لت و کوب، قطع اعضای بدن، اعدام های خود سر، حلق آویز کردن ها، گلو بریدن ها، آتش زدن ها، سنگسار کردن ها و... در کشتارگاهی به نام افغانستان ادامه دارد. اینکه چرا این همه خشونت، جنایت، تحقیر و توهین را زنان کشور ما مخصوصاً زنان طبقات زحمتکش متحمل می گردند، باید به بررسی گرفته شود.
تفاوت های اجتماعی بین زنان و مردان که به اولین تقسیم اجتماعی کار و به گذشتۀ بسیار دور تاریخی مربوط می شود، سرآغاز حاکمیت مردان بر زنان است، هرچند در این میان مادرسالاری مدت ها حرف اول را در اجتماعات انسانی میزد، اما با به دست گیری قدرت اقتصادی خانواده ها توسط مردان، زنان به حاشیه رانده شدند و به  مرور زمان منحیث پرستار و محافظ اطفال جایگاه آنان در خانواده ها مشخص گردید.
با آن که این وضعیت در تعداد زیادی از جوامع انسانی تغییر خورده و زن منحیث عرضه کنندۀ نیروی کار خود به حیث کالا، در اقتصاد خانواده اش سهم فعال دارد و سرمایه داران به دلیل ارزان بودن نیروی کار زنان، تلاش دارند که در اکثر ساحات تولیدی به عوض مردان از آنان کار بگیرند، اما در تعداد دیگری از جوامع هنوز هم زن منحیث مادر، محافظ و نگهدار اطفال و خانه بوده، نقش او در اقتصاد خانواده کمرنگ است که کشور ما نیز در صدر جدول این کشور ها قرار دارد.
افغانستان منحیث یکی از بدوی ترین کشورها، در جریان 11 سال گذشته به شکل میکانیکی قسماً تغییر نموده، تعداد انگشت شماری از ولایات آن چهرۀ شهرهای ابتدایی کشورهای سرمایه داری را به خود گرفته و نهادها و اجتماعات مدنی به شکل بوغمه ای در آنها «سر و صورت» گرفته، اما در اضافه از 85 درصد خاک کشور، کماکان روابط اجتماعی قبیلوی و سنتی حکمروایی
میکند، تا جاییکه حتی در کمتر از 15 درصد دیگر آن نیز روابط اجتماعی بیشتر از 50 درصد انسان ها به شکل سنتی و قبیلوی باقی مانده و با زن منحیث مایملک مرد برخورد صورت می گیرد.
آمار و احصائیه هایی که از خشونت ها علیه زنان انعکاس می یابد، گوشه یی از جنایاتیست که زنان در کشور ما با آنها روبرو اند. گراف این خشونت ها در قراء و قصبات دور افتاده به مراتب بالا بوده و وسعت جنایات علیه زنان غیر قابل محاسبه است که در مطبوعات انعکاسی نمی یابد.
همزمان بر زنان در کشور ما چندین ستم صورت می گیرد که یکی از آنها ستم جنسیتی است. در ستم جنسیتی اکثراً مسایلی چون «غیرت» و «آبرو» مطرح می باشد که به آن رنگ قبيلوي می دهد. در پهلوی آن ستم های ملی و طبقاتی نیز بر زنان در کشور ما روا داشته می شود.
ستم ملی نوع دیگری از جنایتی است که اشغالگران خارجی با قتل عام و کشتار زنان در محافل و مراسم خوشی و غم به آن دست میزنند. قتل عام 14 زن و زخمی شدن 7 زن دیگر در ولسوالی الینگار ولایت لغمان تازه ترین نمونه از ستم ملی است که از طرف اشغالگران خارجی بر زنان در کشور ما روا داشته می شود.
ستم طبقاتی که اکثراً با پرداخت مزد و معاش کمتر نسبت به مردان خود را نشان
 می دهد، در ادارات و محلات تولیدی بر زنان زحمتکش کشور ما روا داشته می شود. با آنکه در کشورهای سرمایه داری بنابر پائین بودن مزد زنان نسبت به مردان، اکثراً در استخدام، زنان نسبت به مردان ترجیح داده می شوند، اما در کشور ما به علت حاد بودن ستم جنسیتی، این موضوع معکوساً رخ میدهد. تعداد زیادی از کارمندان در ادارات دولتی و غیر دولتی را مردان تشکیل میدهند و در ساحات تولیدی نیز فیصدی مردان نسبت به زنان زیادتر دیده می شود. سهم حضور زنان در مسایل اقتصادی جامعه نسبت به مردان بسیار کمرنگ است.
پاک کاری خانه ها، لباس شویی، نگهداری اطفال، جمع آوری هیزم برای
 خانه های طبقات حاکم، نگهداری حیوانات وغیره از کارهایی است که زنان طبقات زحمتکش برای به دست آوردن لقمه نانی به آنها دست می
 زنند.
وضعیت زندگی زنان طبقات زحمتکش در کشور ما به دلیل ستم های متعددی که بر آنها صورت می گیرند، بسیار نگران کننده است. به علت عدم حاکمیت دولت مردمی، این وضعیت هر روز رقتبارتر گردیده و به علت محدودیت های فرهنگی در جامعه، گوشه ای از این جنایات در مطبوعات انعکاس می یابد.
برای گذار از این وضعیت و ایجاد جامعۀ عاری از هر نوع ستم بر زنان و مردان در کشور ما، راه بس طولانی در پیش است که اولین قدم های آن را باید در تشکل پذیری توده های زحمتکش و رنجدیدۀ کشور مخصوصاً زنان طبقات زحمتکش دید.

هیچ نظری موجود نیست: