صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۱ آبان ۲۸, یکشنبه

راز محبوبیت جنبش عدم تعهد در نفرت خلق ها از ناتو و بانک جهانی نهفته است !



شانزدهمین کنفرانس سران کشورهای جنبش عدم تعهد چند ماه قبل در تهران برگزار شد. همانطور که انتظارش می رفت، برگزاری کنفرانس موفقیت بزرگ تبلیغاتی برای رژیم آخوندی ولایت فقیه ایران به بار آورد بخصوص از این جهت که نمایندگانی از قدرت های بزرگ آسیایی از قبیل چین و هند، و مصر بزرگترین کشور عربی در حالی در آن شرکت کردند که ایران با انزوای سیاسی و تحریم های اقتصادی از سوی غرب مواجه است و جنگ افروزان ناتو و عمال ایرانی شان با شدت بیشتر از پیش بر طبل جنگ می کوبند. اما دستگاه تبلیغاتی غرب و بخصوص امریکا که «از هفت تا هفت، هفت روز هفته» گلو پاره می کنند و گرگ را بره و بره را گرگ می نمایانند، بساط جمهوری اسلامی را از قبل برچیده می پندارند و با برجسته ساختن تدویر کنفرانس در میان تدابیر شدید امنیتی، نقش کنفرانس را بی ارزش تبلیغ کردند. اما این ستیزه جویی با جنبش عدم تعهد در واقعیت امر کمتر ناشی از خصومت غرب با ایران است که در بوسنیا، افغانستان، عراق و لیبیا هم پیمان غرب بوده است و بیشتر از این واقعیت است که جنبش عدم تعهد گاه به گاه در برابر سازمان های نظامی و مالی غرب دهن کجی می کند زیرا کشورهایی مثل کوبا، ونزویلا و چین از اعضای فعال آن اند.
جنبش عدم تعهد در سال 1961 در بلگراد پایتخت یوگسلاویای سابق پایه گذاری شد و امروز 120 عضو دارد. این جنبش در اوج جنگ سرد میان امریکا و سوسیال امپریالیزم شوروی پا به عرصۀ وجود گذاشت تا به مثابه وزنه ای در برابر این دو ابرقدرت لجام گسیخته عمل کند. بنیانگذارانش چهره های متنفذ ملی گرا همچون تیتو، جمال ناصر، نهرو، سوکارنو، و چوئن لای انقلابی شهیر چین بودند.. تیتو رهبر یوگسلاویا مقتدرترین کشور اروپای شرقی بود. جمال ناصر رهبر بزرگترین کشور عرب و سمبول بی بدیل ناسیونالیزم عرب پس از ملی شدن کانال سوئز بود. سوکارنو که قربانی کودتای مورد حمایت سی آی ای  شد، رهبر اندونیزیا بزرگترین کشور مسلمان جهان بود و نهرو از دومین کشور پرنفوس جهان، هند نمایندگی می کرد. نکرومه هم از رهبران مطرح افریقای سیاه و استعمارزده بود که سرشت غارتگران امریکایی را به خوبی می فهمید و هم او بود که اصطلاح «سوسیال امپریالیزم» را در ادبیات سیاسی جهان معرفی کرد تا نشان داده باشد که شوروی در لفظ سوسیالیست ولی در عمل امپریالیست است. مشخصۀ عمدۀ این کشورها یا مقاومت قهرمانانه در برابر فاشیزم هیتلری و جاپان در جنگ دوم جهانی بود و یا هم کسب استقلال از بریتانیا و سایر کشورهای استعمارگر اروپایی.
در یک ربع اخیر قرن، جهان شاهد تغییرات عمیق بوده است. پیمان نظامی ورشو شکست خورد و امریکا از جنگ سرد با شوروی فاتح بدر آمد و تا توانست  نظم نوین جورج بوش را بر جهان مسلط گردانید. یوگسلاویا را مطابق سیاست «نان» پارچه پارچه و بالکانیزه کرد و هر لقمه اش را جداگانه بلعید. امریکا بالاخره به افغانستان و قلب شرق میانه لشکرکشی کرد. در همین حال شعله های جنگ های ارتجاعی در لیبیا و سوریه و لبنان و فلسطین زبانه می کشد. نهادهای نفرت انگیز مالی غرب از قبیل بانک جهانی و صندوق وجهی بین المللی پول (آی ام اف) مصروف چپاول ملل محروم جهان اند. کشورهای جنبش عدم تعهد که عمدتاً از سوی بورژوازی ملی رهبری می شدند، امروز دربست در اختیار بورژوازی وابسته به انحصارات غربی اند که زیر نام شرکت های چندملیتی سرنوشت صدها ملیون انسان دربند را رقم می زنند.
اگر چه جنبش عدم تعهد هرگز نتوانست تکیه گاه حقیقی ملت های محروم باشد اما از اینکه در مفاد اصولنامه اش احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت یکدیگر، عدم تجاوز به یکدیگر و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر گنجانیده شده است، به همین دلیل این جنبش برای محرومان جهان که مفاهیمی مثل استقلال و تمامیت ارضی را همچون مردمک چشم عزیز می دارند، جاذبه دارد. اما کم نیستند تحصیلکردگان خود فروخته و مزدبگیری که «جهان را در حال وابستگی متقابل کشورها» می بینند و با گلو پارگی برای «جهانی شدن»، استقلال را بی معنی و مفهوم جار می زنند. این دسته که استقلال و آزادی را مفاهیم فریب دهنده تبلیغ می کنند فریبکارانی اند که به عمد فراموش می کنند ایالات متحده در بیشتر از شصت کشور جهان نزدیک به 1000 پایگاه نظامی دارد، اما هیچ یک از کشورهای جهان به اندازۀ یک بند انگشت هم خاک امریکا را در تصرف ندارد.
کنفرانس جنبش عدم تعهد در حالی در تهران برگزار شد که قسمت های وسیعی از شرق میانه و شمال افریقا در خون غوطه ور است. لیبیا که از حاکمیت دیکتاتور مضحکی مثل قذافی رهایی یافته است، اکنون در چنگال جنگسالارانی است که به جان هم افتاده اند و کشور را در آستانۀ تجزیه و انهدام کامل قرار داده اند؛ جنگسالارانی که وظیفۀ اصلی شان را که تأمین انتقال بی درد سر نفت لیبیا به اروپا و زمینه سازی ایجاد پایگاه نظامی امریکا در شمال افریقاست، به خوبی انجام می دهند؛ اما اوباشان و اجامر گاه گاه به  سبک بنغازی از ولینعمتان خود سپاسگزاری می کنند. مار دم خود را خورد، پروا ندارد، بهار است دیگر.
از سوی دیگر دولت معامله گر ترکیه برای برآورده ساختن اهداف غارتگرانه امریکا و فرانسه از یک و نیم سال به اینطرف در سوریه ترک تازی می کند؛ و هر روز که می گذرد، هست و بود سوریه در تنور آتش جنگ سنی و شیعه مشتی خاکستر می شود. دولت مرتجع و قرون وسطایی عربستان نیز برای پیاده کردن «دموکراسی» در سوریه بی تابانه لحظه شماری می کند؛ دموکراسی ایکه نمونه اش را در افغانستانِ دورۀ طالبان و جنگ های کابل شاهد بودیم. سوریه هرچند که تحت حاکمیت رژیم غیر دموکراتیک حزب بعث است، اما از لحاظ فرهنگی و اجتماعی کشوریست دارای فرهنگ غنی و جامعه ای با مدارا و تنوع مذهبی و قومی و حکومت سکولار که جامعه و حکومت فرسوده و فاسد عربستان سعودی باید برای دهه ها در برابرش زانو بزند و از آن بیاموزد.
در همین حال ایران به جنگ زرگری با امریکا ادامه می دهد؛ ایران که هرگز نافش را از امریکا و نهادهای مالی غرب نبریده است و افتضاح ایران کنترا و همکاری اطلاعات ایران با امریکا در افغانستان و عراق موید این مدعاست، اینبار با وضعیت بسیار دشوار مواجه است. جمهوری اسلامی که حاضر است تا آخرین قطرۀ خون فلسطینی ها علیه اسرائیل بجنگد، مشارکت در «مدیریت جهان» را حق  مسلم خود می داند و امریکا را شیطان بزرگ خطاب می کند، صفتی که تنها و تنها امریکا را به وجد می آورد، و در برابر گوانتاناموی امریکا، کهریزک را دارد، گاهی تهدید به بستن تنگه هرمز می کند، و گاهی محو اسرائیل از صفحۀ روزگار، اما دیگر آن مترسکی نیست که امریکا برای ترساندن و تادیب عربستان و قطر و امارات به آن ضرورت داشته باشد.
ایران خود را «حامی» کشورهای محروم جهان قلمداد می کند اما در داخل ایران کوچکترین صدای آزادیخواهی با بسیج و کهریزک و اعدام جواب داده می شود. سپاه بر امور سیاسی و مالی کشور حکم می راند و به مثابه کلانترین سکتور اقتصادی کشور عمل می کند. از سوی دیگر امریکا هر لحظه آماده است حقوق بشر و مدال های عفو بین الملل خودش را به کشورهای محروم جهان پیشکش کند در حالی که از زمان پیدایش تا امروز امریکا هیچ سالی را بدون جنگ پشت سر نگذاشته است. این همه لشکرکشی و پایگاه و تأسیسات نظامی و پیشرفت های تسلیحاتی ممکن نیست مگر اینکه ملیتاریزم در داخل کشور حاکم و جنگ بر همه امور مقدم باشد.
امریکا در دو سال اخیر، تسلیحاتی به ارزش هشتاد ملیارد دالر به عربستان و امارات فروخته است. و ایران هم رفته رفته سوریه را که متحد ستراتیژیکش است و تنها کشور عربی بود که در جنگ ایران و عراق در کنار ایران ایستاد، را از دست می دهد. امریکا و اسرائیل که بیش از سه دهه است از ذخایر وسیع نفت و گاز ایران بی بهره بوده اند، به بهانۀ برنامه اتمی ایران در پی حمله به ایران اند تا عمال سلطنت طلب و غیر سلطنت طلب و به شدت وابسته به غرب را سر کار بیاورند. چنانچه در سراسر جهان شاهد بوده ایم، در صورت حملۀ نظامی اسرائیل و امریکا به این کشور، این خلق های محروم و در بند رژیم آخوندی و فاشیستی ایران خواهند بود که قربانی مدرن ترین تسلیحات اشغالگران خواهند شد و شیرازۀ مادی ایران نابود خواهد شد، البته دود این جنگ غارتگرانه به چشم های خلق زحمتکش و محروم کشور ما نیز خواهد رسید.

هیچ نظری موجود نیست: