یک سرباز
امریکایی در اعتراض به جنایات دولت امریکا در کشورهای مختلف، مدال خود را با تنفر
و خشم، از سینه اش می کند، زیرا آن را مایۀ شرم می دانست، اما بدبختانه کسانی که از مردم، آزادی، حقوق بشر، حقوق زن، دموکراسی وغیره
صحبت می کنند و رف های الماری های خود را با
مدال های اشغالگران جنایتکار پر نموده اند، چرا به مدال هایی که از دستان خونین جنایتکاران دریافت کرده اند، چنین برخوردی نمی کنند و این
شهامت و جرئت را ندارند؟
اگر 60 تن حنا بندان
اگر 60 تن حنا بندان
بر دامنه ی
«هسکه مینه» کشته شدند
و یا در
«عزیز آباد»
90 تن را در
ثانیه یی کشتند
و در «زیر
کوه» 59 تن دیگر،
و یا
در «زرمت»
زنان را تکه
و توته به چاه انداختند
و یا در
«نادعلی»
جسد 19
تن را به درِ حاکم شهر آوردند
و یا در
«خوست»
طفلکان را به
سگان لیساندند
قدر این
«فرصت» را
فقط «شیرزنی»
میداند
وقتی مدالی
در «کلیفورنیا»
و یا «لندن»
و «سیول» و «فلورانس»
به سینه می
آویزد
چه پُر «درد»
با زبانی که
عطر حجله وزان میخیزد
پای یک پرچمِ
خون
گردنِ دوستی
را
«خم و خم و
خم» میدارد
و همه
کُشت و جنایت را
به مدالی می بخشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر