صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۲ مرداد ۲۱, دوشنبه

امیرجان، کارگر مبارزی که چشم از جهان بست




داکتر فرهمند
 امیرجان گجگینی در سال 1335 در قریۀ گجگین ولسوالی پشت رود ولایت فراه در یک خانوادۀ فقیر چشم به جهان گشود. در آوان جوانی بنابر مشکلات اقتصادی نتوانست تحصیلات خویش را به اتمام برساند، به این خاطر همیشه با مشکلات دست و پنجه نرم می کرد. قبل از کودتای ننگین هفت ثور به عسکری سوق داده شد و بعد از ختم دورۀ عسکری زمانی که به فراه برگشت، برادرانش هر یک استاد حبیب الله خان و انجنیر شهباز کمر به مبارزۀ مسلحانه بسته و در مقابل اشغالگران روسی و مزدوران شان (خلق و پرچم) در جبهات داغ مبارزاتی شرکت کرده بودند. امیر جان نیز بلادرنگ در کنار آنان قرار گرفت و همیشه مانند یک مبارز به وظایف محوله رسیدگی می کرد 
.
زمانی که انجنیر شهباز به اثر ماین جاسازی شده توسط مزدوران روسی با بصیرجان غوربندی و تنی چند از رفقایش جان باخت و بعد از آن استاد حبیب الله در یک جنگ رویاروی و نابرابر در مقابل روسها با بیش از شصت تن از رفقایش شهید شد، سرپرستی خانواده به عهدۀ امیرجان گذاشته شد. او برای ادامۀ مبارزۀ مسلحانه و ادامه دهندگی راه برادران شهیدش و ده ها رفیق شهید دیگرش جهت انتقال خانواده عازم ایران شد و بعد از جابجایی خانواده در یکی از کمپ های مهاجرین، دوباره به جبهۀ نبرد برگشت و تا سال 1371 از جملۀ فداکارترین و صادق ترین افراد در جبهات نبرد علیه اشغالگران روسی و دولت پوشالی آنان بود. در جمع رفقای خود از محبوبیت خاصی برخوردار بود، همه به او احترام می گذاشتند و او را دوست داشتند. رفقایش از او به عنوان سمبول یک کارگر آگاه، صادق، با ایمان و فداکار مثال می دادند، او به خاطر فداکاری و صداقتش نه تنها میان رفقایش بلکه میان توده های ستمدیده فراهی از محبوبیت فراوان برخوردار بود.

امیر جان رفت تا در کنار استاد حبیب الله و انجنیر شهباز و کریم آرام بگیرد، رفت تا به این سه برادر مبارزش اطمینان بدهد که با سر بلند از روزگار تیره گذشته است 
.
برادر کوچکتر امیرجان که کریم نام داشت و دوشادوش او در جبهات نبرد مسلحانه می رزمید، زیر شکنجۀ طالبان وحشی شهید شد و بدینگونه غم از دست دادن انجنیر شهباز، استاد حبیب الله و ده ها رفیق و همرزم او بار دیگر بر شانه های پیرانه او سنگینی کرد، ولی امیرجانِ کارگر انسان بود که از مصالح خاصی برش یافته بود او با تمام این غم ها دست و پنجه نرم کرد و لحظه ای از راه مبارزه غافل نماند. مبارزه جزئی از زندگی او شده بود و اعضای نوجوان خانواده را تشویق می نمود که سطح آگاهی خود را در مورد مسایل سیاسی بالا ببرند تا بتوانند به عمق درد و ستمی که زحمتکشان می کشند، پی ببرند. او تا آخرین رمق حیات خود از نابسامانی اجتماعی رنج می برد و در هر گفتارش همیشه تکرار می کرد و افسوس می خورد که یک مشت خائن به مبارزه مردم و وطن چگونه  ثمرۀ مبارزۀ انسان های صدیق را با بیرحمی لیلام کردند.

زنده یاد امیرجان تلاش می کرد که خانواده اش با سواد مبارزاتی تربیه شود تا بتواند مصدر خدمتی به مردم گردد، اما مرگ برایش بیش از این مجال نداد و روز دوشنبه ساعت 9 قبل از ظهر مورخ 19/3/1392 به اثر حملۀ قلبی چشم از جهان فرو بست و خانوادۀ داغدار خود را داغدارتر ساخت و دوستان و رفقایش را به سوگ نشاند. روحش شاد و یادش گرامی باد!

امیر جان، کارگری با شانه های بلند، قد رسا و ایمان استوار، دیگر در میان ما نیست. ما به این انسان مبارز، به کسی که سه برادر عزیزش را در مبارزه برای رهایی توده های افغانستان از زیر یوغ جور و ستم از دست داد، سر تعظیم فرو می آوریم.

اگر امیر جان نتوانست بنابر مجبوریت های روزگار، تحصیلاتش را به پایان برساند، اما با زندگی شکوهمندش نشان داد که در پوهنتون توده ها استاد مجرب روزگار بود. او استاد مقاومت و پایداری بود و با زندگی کارگری اش به ما می آموختاند که با وجود از دست دادن عزیزترین اعضای خانواده، باید به رهایی توده ها باور داشت و از این سنگر عقب ننشست. او با شانه های پیرانه اش، غم سه عزیز خود را تا آخرین لحظۀ زندگی با خود همراه داشت، سه عزیزی که در راه مردم جاودانه شدند.

قلب امیر جان دردمند بود، خسته و مانده اما امیدوار؛ قلب او می تپید، اما مثلی که سیاهی روزگار ما تیره تر از آن بود که قلب دردمند امیر جان دیگر بتواند آنرا تحمل کند، تیره گی دوران وحشت و بربریت و شناعت و قباحت، دیگر به قلب پیرانۀ او فرصت نداد تا بتپد و همین بود که با آخرین ضربانش، صدا زد که  یاران دیگر رفتم!

او رفت تا در کنار استاد حبیب الله و انجنیر شهباز و کریم آرام بگیرد، رفت تا به این سه برادر مبارزش اطمینان بدهد که با سرِ بلند از روزگار تیره گذشته است.

ما درگذشت امیرجان این انسان مبارز را به خانواده، دوستان و یاران او از صمیم قلب تسلیت گفته، شانه های خانواده اش را مثل او توانا آرزو می کنیم.
گردانندگان سایت نبرد www.nabardafg.com

هیچ نظری موجود نیست: