صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

جاودان مرد تاریخ جاودانه گشت

ص.ص


داد نورانی نویسنده، شاعر، روشن فکر، مبارز و شخصیت سیاسی کشور شام چهارشنبه 22 سرطان 1390 زندگی پربارش را پدرود گفته و به جاودانگی پیوست.

نورانی از دوران طفولیت از هوش سرشاری برخوردار بود. او لیسه ابونصر فراهی را از صنف اول الی دوازدهم به درجه اول نمره گی به پایان رسانید. لیاقت و استعداد وی در دوران مکتب ابتداییه و لیسه زبانزد عام و خاص بود. وی در پهلوی دروس مکتب به مطالعۀ جانبی پرداخته، کتب و آثار زیادی را در زمینۀ علوم سیاسی، فرهنگی، فلسفی، ادبی و ساینسی مطالعه نمود. بعد از فراغت از صنف دوازدهم، امتحان کانکور را به درجه عالی سپری نموده و شامل پوهنځی طب پوهنتون کابل گردید. 

او با اشغال کشور توسط روسها همراه و همدم با توده های وسیع کشور دست به مبارزه مسلحانه زد. ابتدا در کوهپایه های زادگاه اش (ولایت فراه) با سایر آزادگان و مبارزان راه استقلال و آزادی به خاطر کسب استقلال کشور مردانه رزمید و در کنار آن در جبهات جنگ و روستاهای ولایت فراه به تداوی مریضان نیز پرداخته و به زودی بین سایر توده های استقلال طلب و توده های فقیر جامعه به عنوان یک شخصیت مهربان و محبوب تثبیت گردید. در دوران مهاجرت در ایران مسوولیت جریدۀ صدای افغانستان را بر عهده داشته و اتحادیۀ محصلین خارج از کشور را نیز رهبری مینمود.

داد نورانی به مسایل قومی، نژادی و منطقوی پشت پا زده و به زودی به عنوان یک شخصیت ملی تبارز نمود. وی زمانی در نورستان، زمانی در کنر و زمانی هم در ولایت نیمروز دست به مبارزۀ مسلحانه، سیاسی و فرهنگی زده همیشه اظهار میداشت که برایش هر گوشۀ کشور دوست داشتنی بوده، ایمان و اعتقادش به ایجاد یک افغانستان متحد، آزاد، مستقل، مستحکم و پایدار راسخ بوده و عمر گرانبهایش را در این راه سپری نمود. 

نورانی پس از سقوط دولت طالبان در زمینه فرهنگی و بیداری اذهان عامه خدمات شایانی را انجام داد. ابتدا جریده روزگاران  و سپس جریدۀ پیشرو را تاسیس و بنیانگذاری نمود. وی حقایق را بدون پرده، رک و سریع بیان میداشت؛ بر ضد ستم گران، مرتجعان، زورگویان، اشغالگران و جنگسالاران مینوشت. 

در مصاحبه هایش چه در تلویزیون و چه در رادیو همیشه پوست کنده و بدون هراس صحبت نموده، زورگویان و مرتجعان را محکوم و از توده های پابرهنه و فقیر حمایت مینمود. منطق قوی، ایمان محکم به مبارزه علیه مظالم و مفاسد اجتماعی وی را به یک شخصیت سیاسی محبوب تبدیل نمود. 

وی زمانی که دچار حملۀ قلبی گردید، به جواب یکی از داکتران شفاخانه که برایش گفت تشویش نکند، به یکی از نزدیکانش اشاره نمود که ماسک اکسیجن را از دهن و بینی اش دور کند. او داکتر را مخاطب قرار داده و گفت: برایم زندگی و مرگ هر دو حقیقت و دو روی یک سکه میباشند. من از مرگ هراسی ندارم اگر زنده بمانم و بتوانم مدت بیشتر به میهن و مردمم خدمت نمایم بسا بهتر ورنه از مرگ گریزی نیست. 

«ما جمعی از دوستداران نورانی هستیم و از یکی از دورافتاده ترین ولایات کشور صحبت مینماییم. ما نمیدانیم نورانی متعلق به کدام قوم و مربوط به کدام ولایت است، اما مصاحبه ها و تبصره هایش را از طریق تلویزیون و رادیو شنیده و دیده ایم. ما همگی در سوگ وی نشسته و اشک میریزیم.» این مثال کوچکی از محبوبیت او را در میان توده هایی نشان می دهد که او به خاطر شان قلم می زد و می نوشت.  

آری! مرگ نورانی همه توده های زحمت کش، آزادیخواه و مخصوصاً همفکران و نزدیکانش را متأثر و المناک ساخت ولی مطمئن هستم او کسانی را تربیه و پرورش نموده که تا جان در تن دارند، بیرق بلند او را بر دوش کشیده و در تحقق آرزوهایش خواهند رزمید.

درود و افتخار بر روان پاک رزمندۀ بزرگ،  داد نورانی!


هیچ نظری موجود نیست: