صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۳ فروردین ۹, شنبه

جنایات حزب «دموکراتیک خلق» فراموش شدنی نیست!



مردم ستمدیده و زجر کشیدۀ ما در طول تاریخ با جنایات بیشماری از سوی دولت های اشغالگر خارجی و حکام دست نشانده و مستبد داخلی آنان روبرو گردیده و هر ورق تاریخ خونین کشور ما با خون فرزندان مبارز و آزادیخواه آن رنگین گردیده است، مخصوصاً دولت های مزدور و ضد مردمی چهار دهۀ اخیر برای تداوم حیات سیاسی شان تا توانستند، با بی رحمی تمام کشتند و بستند. نگاه گذرا به زندگی پر از درد و رنج چهار دهۀ اخیر توده های زحمتکش و ستمدیدۀ این مرز و بوم که مورد تاخت و تاز اشغالگران و استبداد داخلی قرار گرفته، مو بر تن هر انسان باوجدان راست می سازد. 

حزب دموکراتیک «خلق» که با حمایت مستقیم سیاسی، اقتصادی و نظامی اتحاد جماهیر شوروی وقت از طریق کودتای ننگین هفت ثور قدرت سیاسی را در کشور ما به دست گرفت، با ایجاد استخبارات مخوف و دست پرودۀ ک. گ. ب. قتل عام خونینی را به راه انداخت و هزاران انسان این کشور را به نام های مختلف از اخوانی گرفته تا شعله ای و بیطرف اعدام کرد. 

انتشار لست پنج هزار انسانی که در زمان نور محمد تره کی در جریان سال های 1357 و 1358 به وسیلۀ سازمان استخبارات اگسا «د افغانستان د ګټو ساتندویه اداره» به ریاست اسد الله سروری قتل عام گردیده، گوشۀ کوچکی از جنایات وحشیانه و سیستماتیک نوکران شوروی بودُ که اخیراً فاش گردید.

سازمان های استخباراتی اگسا، کام و خاد که در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک «خلق» برای حفظ حاکمیت نظام مستبد وقت فعالیت می نمودند، هر یک گوی سبقت را در جنایت و بربریت از دیگری ربوده است. جنایتکارانی چون تره کی، امین، کارمل و نجیب برای حفظ نظام مزدور و خوش خدمتی به باداران شان دست به شنیع ترین جنایات ضد بشری زدند.  در زمان حاکمیت خلق و پرچم کوچکترین بهانه کافی بود تا انسانی به کام مرگ کشانده شود. چنانکه آوازه است که شخصی در تاریکی شب از کنار خانه ای میگذشت و با صدای نسبتاً بلند از تاریکی گله نموده و گفته بود «بر پدر تاریکی لعنت»؛ در آن خانه که یکی از استخباراتی های اگسا زندگی می کرده، صدای آن مرد را به غلط شنیده و فکر کرده بود که آن شخص گفته «بر پدر تره کی لعنت»؛ دفعتاً او را گرفتار و به استخبارات اگسا برده و به قتل میرساند. 

جنایتکاران حزب دموکراتیک خلق با قرار دادن شعار «خانه، لباس و نان» در سر لوحۀ شعارهای فریبندۀ شان میخواستند سیاست استعماری سوسیال امپریالیزم شوروی را بر خلق زحمتکش و فقیر ما که سال ها زیر ظلم و استبداد خاندان شاهی قرار داشته و به شکل رقتباری زندگی می کردند، تحمیل نموده و آنان را بفریبند، اما از آنجائیکه خون آزادیخواهی و استقلال طلبی و حفظ ناموس در رگ رگ توده های ستمدیدۀ ما هزاران سال است که جریان دارد، به خوبی درک کردند که حزب دموکراتیک «خلق» قلاده بند بوده و سیاست های اشغالگرانۀ کرملین را در کشور ما پیاده می کند، فلهذا در اولین روزهای اشغال، صدای اعتراض آزادیخواهانه از هر گوشۀ کشور بلند شد و حرکت های خودجوش در مدت کوتاهی سراسری گردید. حزب دموکراتیک «خلق» که قبل از تجاوز سوسیال امپریالیزم شوروی با کودتای نظامی، قدرت سیاسی را به دست گرفته بود، با ایجاد فضای رعب و وحشت، هزاران انسان را با شکنجه های وحشیانه به قتل رساند و تا توانست فضای وحشت را بین احاد مردم همراه با اختناق خونین ایجاد نمود. از کودتای ننگین نظامی هفت ثور تا تجاوز قشون «سرخ» جنایات بیشماری از سوی رهبری و مسئولین تراز اول این جریان علیه مردم افغانستان مخصوصاً کسانیکه به نحوی از انحاء اعتراض و مخالفت شان را علیه حاکمیت استبدادی حزب منفور دموکراتیک ابراز می نمودند، صورت گرفت که افشای لست پنج هزار نفری این قربانی ها میتواند گوشۀ کوچکی از فجایع دوران سبعیت خلق و پرچم باشد.

هنوز زخم های به جا مانده از دورۀ حاکمیت حزب جنایتکار دموکراتیک «خلق» التیام نیافته بود که بدمستی های مشتی وابسته و جنایتکار دیگر که در جریان تجاوز شوروی از سوی اشغالگران غربی تمویل مالی و نظامی می گردیدند و کشورهایی چون عربستان سعودی، ایران و پاکستان آنها را درس وطنفروشی و مزدوری میدادند، بر گرده های مردم ما سوار شدند و تا توانستند کشتند و ویران کردند. جنایتکاران جنگ های داخلی با استفاده از اعتقادات مردم ما زیر نام جهاد، ضمن اینکه نام های کشاله دار اسلامی و جهادی را در پس و پیش احزاب جنایتکار شان می کشیدند، برای تطبیق سیاست مغرضانۀ کشورهای همسایه و حرص و آز (پول و قدرت) کابل را به ویرانه مبدل نمودند و نزدیک به هفتاد هزار کابلی را شهید و ده ها هزار کابلی دیگر را زخمی و صد ها هزار آن را آوارۀ کشورهای دور و نزدیک نمودند. 

جنایات فجیع دورۀ جنگ های داخلی با نوشتن این چند سطر خلاصه نمی شود. بعد از سقوط دولت دست نشاندۀ نجیب، افغانستان به تنور داغ جنگ های تنظیمی مبدل گردید؛ سیاست پاتکسالاری، چور و چپاول و جنایت در رأس برنامه های تنظیم های جهادی قرار داشت. مال، جان و ناموس مردم ستمدیده و درد دیدۀ ما در امان نبود؛ با آنکه جنایات خلق و پرچم بی حد و حصر بود، اما دورۀ سیاه و شوم جنگ های تنظیمی باعث گردید تا فجایع حزب دموکراتیک در مقابل فجایع و جنایات تنظیم ها کمرنگ شود. 

بعد از نشر لست پنج هزار قربانی کشتار های اگسا، یک عده از افرادی که در دورۀ جنگ های داخلی دست شان به خون این مردم آغشته بود و در دورۀ حاکمیت دولت کرزی به چوکی ها و مقام های بلند دولتی تکیه زده اند، با هیاهوی زیاد آن کشتارها را تقبیح نموده و به یاد آن قربانیان نوحه سرایی نموده، ختم و خیرات به راه انداختند، تا جائیکه عزای عمومی اعلان کردند! 

هنوز بوی خون و باروتِ جنگ های داخلی به مشام میرسید و ضجه های جگرسوز مادران از هر کنج و کنار این کشور شنیده میشد که سازمان استخبارات پاکستان دست به کار شد و عده ای را سمارق وار رویانید و زیر نام تحریک طالبان با بیرق های سفید بر کشور ما تحمیل نمود. توده های ستمدیده ای ما که زیر فشار جنگ های تنظیمی خرد و خمیر شده بودند و بیشتر از این تحمل جنایات سبعانۀ آنها را نداشتند و از سوی دیگر شناختی از طالبان هنوز نزد مردم ما وجود نداشت، لذا در اوایل، تحریک طالبان را استقبال نمودند. اما با گذشت زمان متوجه شدند که امارت اسلامی طالبان یک جریان وابسته و قرون وسطایی بوده که ضدیت هیستریک آنان با انسان و انسانیت شهرۀ عام و خاص گردید. طالبان همچون سایر جنایتکاران جنگی، زیر نام تطبیق احکام دین و شریعت، جنایات بیشماری را به نام شان ثبت کردند که روزی باید حساب همۀ این فجایع را بدهند.

سناریوی یازدهم سپمتبر فصل جدیدی را در تاریخ خونین کشور ما باز کرد، فصلی که در آن بیش از 48 کشور به سردمداری اشغالگران امریکایی از زمین و هوا بر تن زخمی افغانستان زیر نام «جنگ علیه ترویزم و القاعده» باریدن گرفت. اشغالگران غربی با این بهانه دوازده سال است که شهرها و روستاهای وطن ما را بمباران می کنند و روزی نیست که خون نریزند و جنایت نکنند. 

عساکر خالکوبی شدۀ امریکایی از هیچ نوع توهین، تحقیر و جنایت علیه زنده ها و مرده های ما دریغ نورزیده اند. از ادرار بر اجساد مرده ها گرفته تا با سگ دراندن زنده ها، از تجاوز بر پیرمردان تا نشانه گیری اطفال، از بمباران مراسم عروسی گرفته تا استفاده از پیشرفته ترین سلاح های جنگی و فاسفورس سفید. این ها گوشۀ کوچکی از جنایاتی اند که «جامعۀ جهانی» علیه مردم ما در جریان دوازده سال گذشته روا داشته اند.

توده های زحمتکش و ستمدیدۀ ما به خوبی میدانند که کی ها بر سر شان چه کرده اند و چگونه باید انتقام شان را از آنان بگیرند. امروز اگر لست قربانیان سال های 57 و 58 افشاء می شود، آن روز دور نیست که لست کشتارهای جنگ های داخلی مخصوصاً قربانیان جنگ های تنظیمی سال های 72 تا 75 در کابل، جنایات حاکمیت امارت اسلامی و جنایات جاری نیز نشر گردد.

تاریخ چهار دهۀ اخیر پر است از جنایات وحشیانۀ اشغالگران و استبداد داخلی. هر ورق این تاریخ خونین ده ها و صدها نمونه فجایعی را نشان میدهد که بر خلق قهرمان و بی دفاع کشور ما صورت گرفته است. بازخواست از کسانیکه به این جنایات دست زده اند، تنها و تنها از مسئولیت ها و مکلفیت های دولت های مردمی است که وطن را نفروخته باشند و یا دست شان به خون توده های زحمتکش و رنجور این کشور خونین نباشد. تا زمانیکه دولت مستقل، مردمی و دموکراتیک قدرت سیاسی را در کشور ما به دست نگیرد، دادخواهی معنی و مفهومی نداشته، جنایتکاران جنگی به جزای اعمال شان نخواهند رسید.

هیچ نظری موجود نیست: