صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

اسامه باید کشته می شد

اسامه بن لادن که در راس گروه توحید قرار داشت. در 1988 سازمان القاعده را در وحدت با شش گروه بنیاد گرای ايجاد كرد. وی از سوی امریکایی ها طراح حمله در 1993 بر سازمان تجارت جهانی که در آن 6 نفر کشته شدند، حمله در 1998 بر سفارتخانه های امریکا در کینیا و تانزانیا که 200 نفر به قتل رسیدند و حمله در 2001 بر برجهای تجارت امریکا که در آن 3600 نفر کشته شدند، شناخته شد و آرام آرام عنوان دشمن درجه یک امریکا را گرفت و ظاهراً در مقابله با او و سازمانش، امریکا به افغانستان لشکر کشید.


این که چرا اسامه با این درجۀ کینه و عداوت در مقابل امریکا برخاست، روند دینامیک و دلیل قانع کنندۀ به دست نمی دهد. چون اختلاف بن لادن که به کمک عربستان سعودی، پاکستان و امریکا به پاکستان آمد و القاعده را ساخت و برای عروج او آی اس آی در 1989عبدالله عزام را کشت، فقط بر سر حضور امریکایی ها در 1993 در ظهران عربستان سعودی عنوان می گردد. اما با تمام این «دشمنی» در برابر شاهان سعودی، سال گذشته امریکایی ها اعلان کردند که شهزادگان سعودی و شیخ های ثروتمند حاشیۀ خلیج، تمویل کنندگان اصلی القاعده اند که باید این مدارک مالی محدود و مسدود گردند. اینکه شهزادگان سعودی چرا به «دشمن» شان کمک می کردند، توضیحی داده نشد.


اسامه که هفدهمین فرزند از 57 فرزند اسامه بود، به سال 1957 در ریاض زاده شد و انجنیری ساختمان را خواند و از سوی شهزاده تُرکی فیصل(رییس وقت استخبارات عربستان) به درخواست حمید گل (رییس آی اس آی)جهت سازماندهی اعرابی که برای جنگ به افغانستان می آمدند، به پشاور فرستاده شد که با ساختن پایگاه مهمی در خوست و تشکیل القاعده، بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان به دشمنی با امریکا آغاز کرد و با این دشمنی امریکا به بزرگترین هدف سترا تیژیکش که جابجایی نیرو هایش در افغانستان بود، دست یافت. با اینکه اسامه و رهبران دیگر القاعده در پاکستان بودند، اما امریکا وانمود می کرد که هدف اصلی او از میان برداشتن تروریزم و رهبران القاعده در افغانستان است، پس به دنبال آنان در افغانستان «سرگردان» بود و پاکستان را به عنوان دوست مطمئن همیشه توصیف مي کرد.


امریکا برای رسیدن و جابجایی محکم و درازمدت در افغانستان سه دهۀ ستراتیژیک را گذشتانده و اینک در آستانۀ دهۀ چهارم و یا استقرار دایمی نیرو هایش در افغانستان قرار دارد. این دهه از 2011 شروع شده و در 2014 به اوج خود می رسد. به این خاطر تا رسیدن به آن سال باید برای افغانستان کار های مهمی صورت گیرد که در مقالۀ دیگر ذکر کردیم. قتل اسامه نیز یکی از همین کار ها است تا از یکطرف از لحاظ روانی به تضعیف القاعده در این منطقه بپردازد و از سوی دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری امریکا به نفع دموکرات ها کار ی به سر برسد که اگر تا آن زمان ضرورت شد بنیاد گرای دیگری چون گلبدین را که او هم مثل اسامه بی مصرف شده، در پاکستان خواهد کشت.


امریکایی ها از سال ها قبل خبر بودند که اسامه در ایبت آباد پاکستان به سر می برد. چون بر طبق افشاگری های ویکی لکس، ابویحیی اللیبی که در 2008 دستگیر شد، در زندان بگرام افشا کرد که اسامه او را به محل زندگی اش دعوت کرده و از او خواسته تا رابطۀ رسمی او را با بخش های مختلف القاعده و رهبران آن تنظیم نماید. اما امریکایی ها می گویند که از چهار سال به این سو فردی به نام ابو محمد الکویتی را زیر نظر داشته اند که به ایبت آباد در رفت و آمد بوده و از این طریق محل اختفای اسامه را پیدا کرده اند. اما اسامه از مدتها به این سو دیگر از رهبری القاعده حذف شده بود و به جای او الظواهری به این سمت گماشته شده و از یکسال به این سو اعضای القاعده در مکالمات شان او را «شیخ الکبیر» می نامیدند. به این صورت تا حدی اسامه در القاعده بی مصرف مانده بود.


اسامه در وصیت نامه اش که در 14 دسمبر 2001 نوشه و آنرا یک روزنامۀ کویتی به چاپ رسانده، گفته است که نمی خواهد فرزندانش شامل القاعده شوند، زنانش بعد از مرگ او نباید شوهر بگیرند و در صورتی کشته شود، رفقای غدارش در آن حتماً دست دارند. اینکه اسامه از رفقای «غدار» یاد می کند، معلوم می شود که در میان او و رهبران ارشد القاعده که بیشتر در گرو آی اس آی بودند، اختلاف نظر های عمیقی وجود داشته است و چه بسی که این رفقای غدار او را تجرید کرده بوده باشند.


اسامه در خانۀ بدون تلیفون و انترنت در فاصلۀ چند قدمی اکادمی نظامی«کاکول» پاکستان و در جوار دو پایگاه مهم نظامی آنکشور در خانۀ با سه زن و 23 فرزند زندگی می کرد. تجریدش به حدی بود که همسایگان کوچکترین شکی بر خانۀ او نکردند و وقتی شنیدند که اسامه سالها در به دیوار آنها زندگی کرده، بهت زده شدند. اما با تمام این تجرید اسامه، شاخه های 34 گانۀ القاعده با رهبری الظواهری در این سالها فعال بودند و در 2009 نقل و انتقالات القاعده به یمن بسیار وسیع صورت گرفت و اینکه در این مسایل مهم با اسامه مشوره شده باشد، بعید به نظر می رسد. بعد از فرار اسامه از توره بوره در 2001 ، سران القاعده« قطعۀ 55» را که متشکل از ورزیده ترین کماندو های القاعده به قومندانی ابو خیاب بود، تشکیل دادند تا از جان رهبران القاعده و مخصوصاً اسامه محافظت کنند، اما در این حمله خبری از این کماندو ها نبود و فقط ابومحمد الکویتی، برادرش و چهار تن دیگر از او محافظت کردند. اینکه چرا اسامه این طور بی محافظ و بی دفاع کماندویی در این خانه نشسته بود، نشان می دهد که او از آنچه فکر می شد، بیشتر بی مصرف شده بود. چون برخی ها با توجه به سیاست های ایالات متحده در سالهای اخیر به این باورند که اگراسامه مثل گذشته مورد استعمال می داشت، هرگز به این زودی به قتل نمی رسید. اوباما با کشتن اسامه به «قهرمان» امریکا مبدل شد و انداختن جسد اسامه به بحیرۀ عرب و خوراک ماهی ها و نهنگان کردنش ، بیشتر یک عمل نمادین بود که نشان دهد هر کسی در جهان به پای یکه تازی امریکا سر نگذارد، به چنین سرنوشتی مبتلا خواهد شد.


امریکایی ها دو ماه قبل اعلان کردند که برای عملیاتش در پاکستان دیگر به سازمان های استخباراتی آنکشور نیازی ندارند که چون برای انجام این عملیات در آن وقت تصمیم گرفته شده بود، بعد از کشتن اسامه اعلان کردند که پاکستان از این عملیات اصلاً خبر نداشت و به خاطریکه افشا نشود سران آن کشور را در جریان قرار نداده بود که این بیان نیز جور آمدی میان سران دو کشور را نشان می دهد. زیرا اگر سران دولت پاکستان بگویند که در عملیات دخیل بوده با واکنش تند بنیاد گرایان اسلامی رو به رو می شوند و محور انتقام گیری شاخه های متعدد القاعده قرار می گیرند. در حالیکه هر آدم نیمه باسوادی می داند که پاکستان در تقابل با هند همیشه در حالت آماده باش هوایی قرار دارد و با پریدن هلیکوپتری آن را شکار می کند، اما چگونه است که دو فروند هلیکوپتر امریکایی از مرز افغانستان و پاکستان می گذرند و بعد از طی مسافه، یکی از هلیکوپتر ها خراب می شود و توسط عملۀ آن نابود می گردد و بعد 40 دقیقه عملیات اجرا می شود، برای دفاع از اسامه مقاومت صورت می گیرد و بعد هدف قرار گرفته و جسد او برده می شود، اما در فاصلۀ چند صد متری آن دو پایگاه نظامی ودر فاصلۀ صد متری آن اکادمی نظامی پاکستان فقط ناظر صحنه می مانند و اردوی پاکستان در برابر این هلیکوپتر های ناشناس هیچ واکنشی نشان نمی دهد و بعد پاکستانی ها از طریق رسانه ها خبر می شوند که در ملک شان چنین عملیاتی به سر رسیده و اسامه کشته شده است!!!! در حالیکه مطمئناً سران اردوی پاکستان از این عملیات با خبر بودند و به گمان اغلب که هلیکوپتر های امریکایی از میدان هوایی «چکلاله» که در نزدیکی اسلام آباد قرار دارد و از زمان مجاهدین تا حال امریکایی ها از آن استفاده می کنند، پرواز کرده باشند.


این صحبت ها ی امریکا و پاکستان به سناریوی همیشگی می ماند که در این منطقه به اشکال گوناگونی به کار برده می شوند. د رکنار اینکه پاکستان با این «ناخبری» بُرد دارد،امریکا هم می خواهد بگوید که اگر پاکستان از اسامه و سازمان او حمایت می کند، اما این امریکاست که به هیچ عنوان القاعده را نیافریده و این گونه می تواند در هر نقطۀ دنیا عملیات نظامی خود را با کماندو هایش به سر برساند. گروه عملیاتی که فوق تعلیمات نظامی داشتند، گروه «سیلز» نامیده می شدند. اما در فردای انجام این عملیات، دیدار سه جانبۀ امریکا، پاکستان و افغانستان در اسلام آباد بر گذار شد و امریکا اعلان کرد که پاکستان در مبارزه با تروریزم دوست و همکار نزدیک امریکاست و امریکا چون گذشته، کمکهایش را بر پاکستان جاری نگهمیدارد. اما برخی از تحلیلگرانی که یا به شدت کم سواد و سطحی نگرند، یا به دفاع از حضور نظامی امریکا در افغانستان همیشه هر چتلی را با دستپاک پاکستان پاک می کنند و یا کسانی اند که بعد از این می خواهند نمره بگیرند، تلاش می کنند تا این عملیات را جدا از پاکستان و فقط قهرمانی امریکایی ها وانمود سازند. اما کشتن اسامه در این روزگار برای امریکا ضروری بودکه چون بی نهایت بی مصرف شده بود، پس باید کشته می شد. چون همه می دانیک که با مرگ اسامه در فعالیت های القاعده تغییری به میان نخواهد آمد.

هیچ نظری موجود نیست: