صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه

افغانستان در محراق سیاست خارجی امریکا


ایالات متحدۀ امریکا در حال حاضر در هیچ جای دنیا به اندازۀ افغانستان، سلاح و نیروی نظامی متمرکز نکرده، این قدر تلفات نظامی نداشته و به این پیمانه پول باد نمی کند. جهت کمک به این تهاجم، در  تاجکستان، قرغیزستان، ازبکستان (بعد از مدتی اخراج شدند)، ترکمنستان، پاکستان و بحر هند نیروی زیادی متمرکز ساخته و راه های متعدد لوجستیکی را در اختیارگرفته است، تمام اعضای ناتو را به جنگ در افغانستان طللبیده و با هر کشوری که  رابطۀ نزدیک  دارد، از او عسکر و یا پول خواسته و به این صورت بخشی از جهان را در این جنگ شریک ساخته است.

این همه تلاش امریکا برای تسلط بر افغانستان که با شعارهای «قانونمداری»، «دموکراسی»، «حقوق بشر» و «جامعه مدنی» همراه است (که خود ناقض تمام آنهاست) نه به خاطر رفاه و ترقی مردم افغانستان که به خاطر تسلط بر بخشی از آسیا، شکستن استخوان های رقبایش چون چین، روسیه و به طور عاجل ایران و شکم انداختن بر منابع سرشار زیر زمینی (500 تریلیون دالری) خود افغانستان می باشد. امریکا سالانه 45 ملیارد دالر در جنگ افغانستان مصرف دارد و مصرف سالانۀ هر سرباز امریکایی در افغانستان یک ملیون دالر است. در افغانستان سالانه به اررزش 65 میلارد دالر (محققان مشهوری این ارزش را 400 ملیارد دالر گفته اند) تریاک تولید و پروسس می گردد، اما با تمام این پول های کلان و سرشار 60 درصد مردم افغانستان زیر خط فقر قرار دارند، 70 درصد با بحران غذایی رو به رو اند و 50 درصد نیروی کار افغانستان بیکار اند که یا به خارج فرار می کنند، یا به طالبان می پیوندند، یا به نیروهای امنیتی دولت افغانستان ثبت نام می کنند، یا اربکی و یا به کمپنی های امنیتی خصوصی می روند و یا به کارهای لومپنی (رهگیری، داره بازی، دزدی، تن فروشی، گدایی، پخش مواد مخدر، اعتیاد...) رو می آورند. درۀ تفاوت های طبقاتی میان ستمگر و ستمکش در افغانستان بسیار فراخ شده که چهار درصد، بیش از 80 درصد سرمایه و ثروت را در اختیار دارند و 96 درصد فقط 20 درصد ثروت و سرمایه را در دست دارند. این اصل در تمام کشور هایی با نظام های سرمایه داری و یا رو به سرمایه داری اداره می شود و اصل بازار آزاد و محترم شناختن مالکیت خصوصی در آنها به اجرا در می آید.

افغانستان از درک چنین جنگ و تهاجمی به این وضعیت گرفتار شده و ممکن نیست مردم آن به زودی بهروزی و خوشبختی را ببینند. امریکا هرگز با این همه منافع به اینجا نیامده که به این زودی و آسانی بار و بنه بر بندد و افغانستان را رها کند. امریکا تا حال سه دهۀ ستراتیژیک را در افغانستان پشت سر گذاشته (دهۀ اول از 1981 تا 1991 که شوروی را در افغانستان شکست داد و شوروی فرو پاشید، دهۀ دوم از 1991 تا 2001 که استخوان های شوروی، پیمان ورشو و دولت های اروپای شرقی را خرد و خمیر کرد و در افغانستان، جنایات جهادی ها و طالبان بستر نرمی برای تهاجم امریکا به افغانستان را مساعد ساخت، دهۀ سوم از 2001 تا 2011 که مرحله تهاجم امریکا، متحدان آن و پیمان ناتو به افغانستان بود و بالاخره مرحلۀ چهارم از 2011 به بعد که مرحلۀ استقرار دایمی امریکا با پایگاه های دایمی در خاک افغانستان) است. مرحلۀ چهارم با کنفرانس لیسبون در 2010 آغاز گردید.

در این مرحله قرار است تا 2014 مسوولیت امنیت به دولت افغانستان سپرده شود. در کنار جنگسالاران، مدیران تکنوکرات بیشتر وارد حاکمیت گردند، اردوی دولت مسلح تر و آموزش دیده تر گردد (امکان عملی شدن پروسۀ جلب و احضار برای کاهش مصارف آغاز خواهد شد، پولیس آماده تر خواهد گشت، با بخشی از طالبان مصالحه صورت خواهد گرفت (امکان مطرح شدن رسمیت خط دیورند برای به دست آوردن دل پاکستان نیز در این دوره متصور است)، صلاحیت های دولت در زمینۀ طرح های سیاسی و مصارف اقتصادی بیشتر خواهد گشت، اکثریت کشورهای عضو پیمان ناتو افغانستان را ترک خواهندگفت (احتمال ماموریت بعدی ناتو در لیبیا و یا یمن متصور است)، اپوزیسیون متشکلتر به وجود خواهد آمد، «کمک» ها برای دولت افغانستان کاهش خواهد یافت و غارت و چپاول معادن افغانستان (به ارزش 500 تریلیون دالر) آغاز خواهد شد و هر آنچه امریکایی ها و متحدانش در افغانستان به مصرف رسانده نیز از این حساب گرفته خواهد شد، بخش های استخباراتی دولت افغانستان با امنیت ملی و شاخه های جدیدی تقویت خواهد شد {امریکا 17 شبکۀ استخباراتی ملی و 3000 شبکۀ استخباراتی ایالتی داشته که تنها اف بی آی 35 هزار کارکن مسلح و غیر مسلح دارد}، «آزادی» های بیان محدود خواهند شد و بخشی از رسانه ها مسدود و رسانه های جدیدی  به جای شان ایجاد خواهد گشت، پروسۀ رسمی 7 پایگاه امریکا (کابل، مزار، قلات، کندهار، هلمند، نیمروز وشیندند) از طریق تأیید رییس جمهور، وزیر خارجه، پارلمان و لویه جرگه به تصویب خواهد رسید و امریکا با این همه با نیروی 50 تا 70 هزار نفری در این پایگاه ها استقرار خواهد یافت و بحران های داخل بیشتر به بیرون کشانده خواهد شد و افغانستان به پشت جبهۀ این بحران ها مبدل خواهد گشت و امریکا به مدیریت آنها خواهد پرداخت.

تغییراتی که اخیراً اوباما در ادارات عالی نظامی و استخباراتی آن کشور اعلان کرد، بیشتر بر محور سیاست های امریکا و ادامۀ آن می چرخد. امریکا با این تغییرات تصمیم دارد تا وضعیت را به نفع کارهای استخباراتی تغییر دهد و با این تغییرات روشن می شود که افغانستان چقدر در محراق این سیاست ها قرار دارد. تحویلی بخشی از مسوولیت های سیاسی، امنیتی و اقتصادی به دولت افغانستان، ضرورت بیشتر به کار استخباراتی و کمتر به کار نظامی دارد که با تغییراتی که در بالا از روی قرینه ها، سمت و سوی سیاست های امریکا در افغانستان و تجارب سیاست های امریکا در مناطق دیگر به دست آمده، نشان می دهد که در هر دوره از سیاست ها تغییراتی در تعادل و یا عدم تعادل کار نظامی و استخباراتی به میان می آید. وقتی در 1986 شوروی ها تصمیم به خروج از افغانستان گرفتند، بیشتر به کار و کادرهای استخباراتی در افغانستان پناه بردند و نجیب راکه رییس شبکۀ جاسوسی خاد بود، به ریاست جمهوری رساندند، با این تفاوت که در آن وقت شوروی ها برای خروج از زخم خونچکان افغانستان این کار را می کردند، اما امریکایی ها که در وضعیت شوروی های 1986 قرار ندارند، این تغییرات را برای استقرار دایمی خود به وجود می آورند و مطمئناً که بعد از 2014 که دوران ریاست جمهوری کرزی به پایان می رسد، به جای او نیز چنین فرد مطمئنی را بر قدرت سوار خواهند کرد.

تعیین لئون پانتا رییس سازمان سیا به جای رابرت گیتس وزیر دفاع و تعیین دیویدپتریوس به جای لئون پانتا، نشان می دهد که یک پست نظامی به فرد استخباراتی داده می شود و یک نظامی 4 ستاره به پست اسخباراتی سوار می شود. عوض ستر جنرال پتریوس در افغانستان، یک دگر جنرال (جان الن که یک ستاره کم دارد) مقرر می شود و به جای جنرال متقاعد آیکن بری یک دپلومات کار کشته که در این منطقه و در خود افغانستان کار کرده (رایان کراکری) به کابل می آید. تمام این تغییرات که تغییرات مهمی در رده های بالای قدرت در امریکا می باشد، در پیوند با افغانستان قرار دارد که نشان می دهد، افغانستان چه تأثیری بر روند سیاست گذاری های کاخ سفید دارد و این نشان می دهد که امریکا هنوز گفتنی های بسیاری در درازمدت با افغانستان دارد.

هیچ نظری موجود نیست: