صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۰ آذر ۱۹, شنبه

والستریت را اشغال کنید!... کارگران سراسر جهان متحد شوید!

این شعار های صدها هزار فرودست بیکاری است که در کانون امپریالیزم جهانی، نیویارک ایالات متحدۀ امریکا سر داده میشود. گویی سوسیالیزم این بار در قلب تسخیر ناپذیر بورژوازی، کانون الیگارشی مالی در والستریت، نماد سرمایه داری امریکا زاده میشود. از ماه سپتمبر بدینسو جنبش اعتراضی فرودستان ایالات متحده زیر نام اشغال والستریت در اکثر شهرهای این کشور به راه افتیده و این راهپیمایی ها و اعتراض ها به حدی جدی است که سبب تنش ها میان بزرگان بورژوازی امریکا شده و دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در پی یافتن چارۀ آن برآمده اند. اما آنگونه که دیده میشود، فرودستان ایالات متحده این بار جدی اند و حداقل تا حال نشانه ای از عقب نشینی دیده نمیشود.

ماجرا از کجا آغاز شد؟
با آغاز بحران اقتصادی در سال 2008 و ادامۀ تدریجی آن تا سال 2010، دولت امریکا با واریز کردن پولهای هنگفت به بانک ها و شرکت های بزرگ آنها را از خطر ورشکستگی نجات داد. اما در عوض دولت امریکا مالیات ها بر شهروندان عادی این کشور را بیشتر ساخت و خدمات اجتماعی کاهش یافت و زمینه های اشتغال از مردم گرفته شد که در نتیجه بسیاری از کارگران به خیل بزرگ بیکاران افزوده شدند. به عبارت دیگر تلاش دولت امریکا برای نجات فرودستان از فقر و بیکاری نبود، بلکه برای زنده ماندن بانک ها و شرکت های بزرگ بود. اما این کار منجر به گسترش و افزایش نارضایتی شهروندان فرودست و سرانجام انفجار مدنی شد. این موج نارضایتی در چهل سال گذشته بی سابقه بوده است.

امریکا که بزرگترین اقتصاد دنیا را دارد، یکی از قرضدارترین کشورهای جهان است و در چند سال اخیر فقر و بیکاری در میان اکثریت فرودست امریکا به گونۀ سرسام آوری گسترش یافته است. به اساس آمارها هم اکنون نخستین اقتصاد جهان 14 میلیون نفر بیکار دارد، 50 میلیون نفر بیمۀ صحی ندارند و 46.2 میلیون شهروند امریکایی نیز زیر خط فقر به سر می برند. اما بورژوازی امریکا که یک درصد از مردم این کشور را تشکیل میدهد (42 درصد ثروت امریکا در اختیار یک درصد سرمایه دار است و 80 درصد مردم این کشور صاحب تنها ۱۳ درصد ثروت هستند.) دولت امریکا بدون توجه به چالشهای یاد شده هر روز حریص تر شده و به منابع تازه و سرشار کشورهای جهان سوم چشم دوخته تا دست به چور و چپاول آنها بزند و در صورت سرکشی همانگونه که در لیبیا شاهد بودیم کارزار نظامی به راه می اندازد و ماشین جنگی اش (ناتو) نیز وارد عمل میشود و امریکا برای تداوم آقایی بر جهان، تجاوز امپریالیستی به این کشورها را مدیریت می کند. 

افزون بر بحران اقتصادی روان، جنگ امریکا در افغانستان و عراق نیز باعث شده تا شکیبایی فرودستان ایالات متحده که در زیر گرزهای خطرناک و سهمگین امپریالیزم رسانه ای توان کمتری برای برامد سیاسی مستقلانه دارند، پایان یابد یا دست کم یخ کسالت فرودستان امریکایی اندک اندک آب شود. 

جوانان امریکایی با گردهمایی در روز هفدهم سپتمبر سال روان در شهر نیویارک، نزدیک والستریت، قلب مالی امریکا که بزرگترین بازار سهام این کشور را در خود جا داده است، نخستین مایه های جنبش اشغال والستریت را پایه گذاری کردند اما حالا این جنبش تمام امریکا را فراگرفته و صدها هزار تن به آن پیوسته اند و هر روز گسترش امیدوارکننده ای پیدا می کند که این برای جنبش های رهایی بخش جهان خبر خوشی است. 

همزمان با این، معترضان در بیشتر از 80 کشور جهان نیز به پشتیبانی از جنبش اشغال والستریت برخاسته و شعارهای بورس لندن را اشغال کنید!، توکیو را اشغال کنید!، فرانکفورت را اشغال کنید!، و... سر دادند.
 
همین مسئله سبب شده تا شخصیت های مشهور امریکا که در مبارزه با امپریالیزم نام دارند، به ویژه نوام چامسکی زبان شناس و نویسندۀ مشهور امریکایی که از منتقدان سرسخت نیولیبرالیزم است، از این جنبش اعلام حمایت کنند. مایکل مور فیلمساز مشهور امریکا و سازنده فلم معروف فارنهایت ناین الیون نیز پشتیبانی اش را از جنبش اشغال والستریت اعلام کرده است. اسلاوی ژیژک فیلسوف چپ اسلوونیایی هم با حضور در جمع معترضان در نیویارک طی یک سخنرانی از آنان خواست تا عقب نروند و برای نابودی سیستم سرمایه داری همچنان مبارزه کنند.  

بسیاری از رهبران این جنبش که خود را باورمند به اندیشۀ چپ میدانند، میگویند، آنان علیه سرمایه داری جهانی و امپریالیزم امریکا مبارزه می‏کنند و خواستار تقسیم عادلانۀ ثروت، پایان جنگ و بیعدالتی هستند. بنابر این هدف جنبش اشغال والستریت به چالش کشاندن نفوذ اقتصادی و سیاسی والستریت و مبارزه با سیستم اقتصادی سرمایه و کنترل زندگی شهروندان از سوی آن است. این جنبش به نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، فقر، بیکاری، جنگ های امپریالیستی و افزایش بودجۀ دفاعی (ایالات متحده نزدیک به 800 پایگاه نظامی در سراسر جهان دارد و بودجۀ نظامی سالانۀ آن 800 میلیارد دالر است)، قرض دانش آموزان، بالابودن مصارف تحصیلات، بلند بودن هزینۀ خدمات صحی، تبعیض در مالیات دهی و سرانجام نظام سرمایه داری معترض اند و خواهان دگرگونی آن هستند. 

به باور آنان این سیستم دیگر کارایی ندارد و باید عوض شود. به باور رهبران این جنبش یکی از عوامل بسیاری از نابسامانی ها و نابرابری های اجتماعی در امریکا و جهان، والستریت است. لذا نبرد با آن به چالش کشاندن دیکتاتوری جهانی امپریالیزم و گام برداشتن برای یک زندگی صلح آمیز و برابر است. 

با اینهمه آیا جنبش اشغال والستریت منجر به تغییرات جدی در امریکا خواهد شد؟ آیا این جنبش به بهار امریکایی منجر میشود؟ و یا هم «اشغال والستریت» زمین گیر خواهد شد؟

هر حرکت اجتماعی برای بقای سیاسی اش باید پایۀ مادی داشته باشد و از رهبری قوی و گستردگی بهتری برخوردار باشد. آنچه جنبش اشغال والستریت ندارد، رهبری درست و سالم است. این حرکت به پیروی از «بهار عربی» راه اندازی شده و به خشونت باور ندارد و میخواهد به گونۀ مسالمت آمیز خواستهایش را مطرح کند و رهبری در آن افقی است نه عمودی. افکار و اندیشه ها نیز حزبی نه بلکه فردی است. همانگونه که در ایران، تونس، مصر و لیبیا دیدیم حرکت های آزادیخواهانۀ توده های فرودست که فاقد رهبری واحد انقلابی بودند از سوی ارتجاع سیاسی و نیروهای وفادار به امپریالیزم مورد دستبرد قرار گرفتند و بیشترین استفاده را آنان کردند. جنبش فاقد رهبری انقلابی، سرانجام مؤثریتی برای خیزشگران آن ندارد و چیزی جز دنباله روی از توده ها نیست. در حالیکه جنبش انقلابی برای پیشتاز بودن نیاز به رهبری پیشاهنگ دارد. 

یکی از دلایلی که سبب شده تا بهار عربی صرف به تغییر کمی منتج شود نه تغییر کیفی همین است. بهار عربی در کشورهای تونس، مصر و لیبی مهره های سیاسی را آنهم در سطح بورژوایی جاگزین کرد و دیکتاتوری هار سرمایه داری را به دیکتاتوری نرم و دموکراتیک مبدل کرد. حتا در مواردی میتوان گفت که بهار عربی زیان های جدی را نیز بر کشورهای متاثر وارد کرده و می کند. اما در مجموع باید به بیداری عرب شادباش گفت، زیرا بهار عربی آغازگر تحولات مثبتی در جهان شده است.  
   
جنبش اشغال والستریت بیشتر به طبقه متوسط مربوط است، طبقه ای که یکی از ویژگی های آن تزلزل سیاسی است. تا کنون این حرکت نتوانسته با طبقۀ کارگر که در رأس تولید قرار دارد و نیروی عمدۀ انقلاب ضد سرمایه داری است، پیوند ارگانیک داشته باشد. نقش و حضور پرولتاریای امریکا نیز در این جنبش کمرنگ می باشد. 

دل نگرانی ها نسبت به فرجام پیروزمندانۀ جنبش اشغال والستریت بسیار است. نبود سازماندهی قوی و حضور کمرنگ پرولتاریا در آن سبب شده تا بورژوازی کمتر به خواستهایش توجه کند و رسانه های امپریالیستی نیز جنبش اعتراضی را کمتر تحت پوشش قرار داده است. اما با در نظرگیری اعتراض هایی که هم اکنون در امریکا، انگلستان و سایر کشورها جریان دارد، و با توجه به استمرار حرکت های اعتراضی نمی شود گفت که این جنبش منجر به تغییراتی نخواهد شد.

جنبش اشغال والستریت به گفتۀ بسیاری از آگاهان مهم ترین رویداد زمانۀ ماست و سبب شکاف های جدی در سیستم سرمایه داری جهانی شده و برخی ها آن را با فروپاشی دیوار برلین و سقوط امپراتوری شوروی مقایسه می کنند.

هرچه باشد، تداوم این جنبش و جهانی شدن آن نشانه های جدی از زمین لرزۀ بزرگی است که با ادامۀ بحران سرمایه داری در اروپا و امریکا عینی تر شده می رود و امیدواری ها نسبت به نابودی کاپیتالیزم که ده ها سال پیش دیگر کارایی اش را از دست داده بود، بیشتر می شود. انسان به دنیای تازه ای نیاز دارد که در آن فرصت شادابی و شکوفایی باشد، فرصت هایی که امپریالیزم از ما گرفته است، فرصت هایی که همه روزه در چنبرۀ ماشین بورژوازی، برای بورژوازی به هدر میرود. جهان دیگری ممکن است، جهان دیگری باید ساخت. ایجاد جهان نوین به تلاش و ارادۀ انسانی نیاز دارد.

هیچ نظری موجود نیست: