صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۰ مهر ۲, شنبه

با مسوولیت زیستن را از او آموختم


نخستین دیدارم با زنده یاد داد نورانی همزمان بود با اولین تجربه های جدی سیاسی و اجتماعی توأم با احساسات نوجوانی. در آن روزها آنقدر حرفهای مفت و بدون پشتوانه شنیده بودم که به حرف هیچ کس اعتماد نداشتم. قبل از دیدار با زنده یاد نورانی دربارۀ فهم و آگاهی او شنیده بودم اما امری که او را از دیگران متمایز می ساخت، شهامت او بود. شنیده بودم که چطور برای عقایدش می رزمد و «با مسوولیت» صحبت می کند. تنظیم های جهادی تازه به قدرت رسیده بودند و هر کدام برای نیرومند شدن بیشتر تلاش می کردند. استفاده از دین و مقدسات بهترین وسیله آنان برای سربازگیری از میان نوجوانانی مانند من بود. خسته از شنیدن صحبتهای بدون محتوا از زبان کسانی که شخصیت های سیاسی پوشالی و سستی داشتند بدنبال سخنانی بودم که حداقل اعتماد مرا جلب کند.

با مسوولیت صحبت کردن را در همان ابتدای همصحبتی با زنده یاد داد نورانی آموختم و این ارزش را تا پایان زندگی با خود خواهم داشت. با هر بار نشست و برخاست با او چیزهای بیشتری می آموختم. آگاهی او از مسایل سیاسی و اجتماعی به اندازه ای بود که هر بار با مشکلی روبرو می شدم به دیدارش می رفتم و بدون مطرح کردن موضوع از لابلای صحبتهایش به اصل مساله پی می بردم.

او همواره مخالف کسانی بود که بدون تعمق حرف می زنند. همیشه سؤالی را مطرح می کرد که می توانست راه گشا باشد. یک روز درباره «سیاستمدارانی» که از رفتن نیروهای خارجی دلهره داشتند با او صحبت می کردم. من انتظار داشتم که درباره نگرانی این افراد و چراها و دلایل این نگرانی صحبت کنیم. اما او بسیار ساده از من پرسید: «آیا فکر می کنی نیروی خارجی بدون پشتوانه داخلی می تواند در یک کشور حضور داشته باشد یا به فکر ادامه حضور باشد؟» با این سؤال دیگر جای بحث باقی نمانده بود. او با این سؤال که پاسخ های زیادی در خود داشت به من فهماند که به نیت و خواست واقعی افراد فکر کنم نه به آنچه در میان کلمات زیبا و تیوری های منظم و از پیش طراحی شده می آید.

بیش از یک دهه با او در تماس بودم و حتی در آخرین دیدار هم متوجه بودم که در مقابل او بی مسوولیت صحبت نکنم. او دیگر در میان ما نیست اما درسی که به من آموخت کمک بزرگی به من کرد تا بتوانم در راهی قدم بگذارم که بر خرافات و حرفهای بیهوده و مفت استوار نباشد. او نگران کسانی بود که بدون فکر کردن به طرح هایی دل خوش کرده اند که طراحان آن تنها برای رهبری و بزرگ منشی این رسم ها را بنا نهاده اند.


هیچ نظری موجود نیست: