صفحات

سخت است فهماندن چیزی به کسی که در قبال نفهمیدنش پول می گیرد. (احمد شاملو)

۱۳۹۳ شهریور ۲, یکشنبه

جنایت و کشتار از این مرز و بوم رخت برخواهد بست؟



برای شناسایی و افشای قاتلان توده های درد دیده و رنج کشیدۀ افغانستان نیاز است تا چند دهه به عقب برگردیم و آغاز شکل گیری یا ظهور قاتلان مردم را از زمان خون و جنایت یعنی چند سال قبل از تجاوز ارتش «سرخ» مرور نمائیم تا کسانی که در گذشته های نه چندان دور مدیریت مستقیم قتل و کشتار زحمتکشان ما را به عهده داشتند، از لست طویل جنایتکاران خلق باز نمانند.
از فردای کودتای خونین هفتم ثور، حزب منفور دموکراتیک خلق برای تحکیم استبدادی قدرت سیاسی خود برنامۀ گسترده ای را برای حذف مخالفین سیاسی اش به راه انداخت و تا توانست خون ریخت و زندان ها را از مخالفین اش پر کرد. نشر لست های سیزده هزار نفری و پنج هزار نفری را که به دست جلادان این حزب قتل عام گردیدند و در گورهای دسته جمعی دفن شدند، میتوان منحیث اسناد کوچکی از جنایات این حزب به شمار آورد که تاریخ هیچگاه این جنایات هولناک را فراموش نخواهد کرد.
به تعقیب آن راه اندازی عملیات جنایتکارانۀ قشون «سرخ» در همکاری و همیاری نزدیک با عساکر حزب منفور دموکراتیک «خلق» در جریان نزدیک به 9 سال حاکمیت اختناقی این حزب بر خانه و کاشانۀ مردم در سراسر افغانستان، باعث گردید تا بیش از دو نیم ملیون کشته، یک و نیم ملیون معیوب، بیش از 5 ملیون مهاجر، دو ملیون بیجا شدۀ داخلی و بالاخره نابودی تمامی زیرساخت های کشور را به همراه داشته باشد. این وقایع سرآغاز جنایات هولناکی است که قاتلان چهار دهۀ اخیر بر مردم ستمدیدۀ ما روا داشته اند. امین، تره کی، کارمل، نجیب، کشتمند، راتب زاد، گلابزوی، تنی، سروری  و ده ها جنایتکار دیگر در حزب منفور دموکراتیک، قاتلان نابخشودنی توده های زحمتکش ما می باشند که روزی باید حساب جنایات شان را در دادگاه مردمی پس بدهند.
قیام های مردمی در ابتدای تجاوز چکمه پوشان قشون «سرخ»، شکل خودجوش به خود گرفته بود و از هر گوشه و کنار صدای اعتراض علیه اشغالگران روسی بلند گردید و مقاومت راستین و بر حق  توده ها عرصه را بر متجاوزین و ایادی داخلی آن هر روز تنگ و تنگتر میکرد. اما هنوز چند سالی از این تجاوز نگذشته بود که عده ای مجهول الهویه که هیچ پایگاه مردمی نداشتند، سمارق وار از هر گوشه و کنار سر بلند کردند و با دریافت کمک های کشورهایی چون امریکا، عربستان، ایران، پاکستان و سایر کشورهای ذینفع در جنگ علیه اشغالگران روسی رهبری این قیام ها و حرکت های مردمی را به دست گرفتند و با یدک کشیدن پسوند و پیشوند اسلامی در نامگذاری احزاب شان، مردم ما را مجاب کردند که رهبران «واقعی» جهاد و مقاومت شان هستند، لذا مبارزۀ راستین و بر حق توده های ما را در قبضۀ شان گرفتند. 
بعد از شکست مفتضحانۀ اشغالگران روسی و سرنگونی دولت دست نشاندۀ کابل، تیکه داران جهاد، با ارتکاب فجایع خونین و هولناک در کابل و سایر ولایات کشور، لست تازه ای از جنایتکاران و قاتلان مردم ما را به وجود آوردند که در برخی موارد، این جنایات به مراتب هولناکتر از فجایعی است که اشغالگران روسی و ایادی داخلی آن مرتکب شدند. قتل عام بیش از 65 هزار کابلی، معیوب ساختن هزاران انسان، کوچاندن اجباری صدها هزار تن، کوبیدن میخ بر فرق انسان ها، تماشای رقص مرده، قطع اعضای بدن، تجاوز گروهی بر زنان و کودکان، کباب کردن انسان ها در کانتینرها، چور و چپاول دارایی های عامه، زنده به گور کردن انسان ها، ویرانی بیش از 90 درصد خانه ها و ساختمان ها و صدها جنایت فجیع دیگر ارمغان نسل دوم از قاتلان مردم ما که به نام جنایتکاران جهادی یاد می شوند، در جنگ های داخلی است که استماع چنین وقایعی از زبان قربانیان آن غیر قابل تحمل است.
لست بلند بالایی از اسامی چنین جنایتکارانی هر لحظه و هر روز در اذهان توده های ما تازه می شود که عده ای زیادی از این جنایتکاران همین اکنون در دولت کنونی که توسط امریکای جنایتکار ساخته شده است و کماکان بر گرده های مردم ما سوار اند و کماکان به جنایات شان ادامه میدهند.
درج اسامی این جنایتکاران، صفحات زیادی را سیاه می کند که از حوصلۀ این مقال خارج است. تمامی رهبران تنظیم های هفتگانه و هشتگانه به نحوی از انحاء در قتل، کشتار، تباهی و بربادی خاک وطن سهیم اند. در این میان احزابی که بیشتر محبوب القلوب باداران پاکستانی، ایرانی، عربی، امریکایی و انگلیسی شان بودند، در ارتکاب وحشیانه تر چنین جنایات هولناک بیشتر از سایر تیکه داران جهاد دخیل اند که تاریخ خونین کشور ما قضاوت منصفانۀ خود را در قبال هر یک آنها نموده و در هر صفحۀ آن نام های شان درج گردیده است.
هنوز خون های ریخته شده در جریان جنگ های داخلی نخشکیده بود که گروهک فاشیستی دیگری به نام طالبان برق آسا بیشتر از 90 درصد خاک افغانستان را تحت سیطرۀ خود در آورد و پوقانۀ تیکه داران جهاد را ترکاند و نامی از آن همه مدعیان قدرت باقی نماند. این گروهک فاشیستی که توسط سازمان جاسوسی پاکستان (آی اس آی) مستقیماً تمویل و تجهیز می گردید، با پیاده نمودن افکار به شدت فاشیستی به تطبیق «شریعت غرای محمدی» پرداختند.
بریدن اعضای بدن در ملاء عام، سر بریدن، زیر دیوار کردن و قتل های مذهبی به سرگرمی همه روزۀ این گروهک فاشیستی تبدیل شده بود و هزاران انسان را به این بهانه ها در دادگاه های صحرایی به قتل رساندند. ملا عمر، ملا احسان الله، ملا محمد، ملا عباس، ملا ربانی، ملا محمد حسن، ملا بورجان، ملا متوکل، ملا برادر، ملا نورالدین، ملا وکیل احمد، ملا عبدالرحمن، ملا عبدالحکیم و صدها جنایتکار دیگر در این دوره شامل لست جنایتکارانی اند که مانند جنایتکاران جهادی باید در دادگاه خلق به جزای اعمال شان برسند.
سناریوی یازده سپتمبر 2001، برگ دیگری از تاریخ خون و باروت را در کشور ما ورق زد و دولتی متشکل از جنایتکاران چهار دهۀ اخیر  و تکنوکرات های غرب به فرمایش ایالات متحده در بن شکل گرفت. از فردای تجاوز  غرب در هفتم اکتوبر 2001، صفحۀ جدیدی از لست قاتلان مردم ما باز گردید، لست طویل و بلند بالایی که در آن میتوان نه تنها قاتلان چهار دهۀ اخیر را به وضوح مشاهده کرد، بلکه به این لست نیروهای تازه نفسی از قاتلان مردم ما نیز اضافه گردیده که نیروهای تا دندان مسلح ناتو به رهبری ایالات متحده در قتل و کشتار مردم ما بیشترین سهم را گرفته اند.
با گذشت نزدیک به سیزده سال از یلغار غربی ها به بهانۀ «جنگ علیه القاعده و تروریزم»، دیده می شود که نه تنها کاهشی در کشتار همه روزۀ مردم ما به میان نیامده بلکه هر روز این فجایع ابعاد وسیعتری به خود می گیرد و روزی نیست که خبر کشته شدن ده ها زن، طفل و غیر نظامی را در عملیات جداگانۀ طرف های «جنگ» ساختگی جاری نشنویم. در تازه ترین گزارشی که دبیرکل سازمان ملل به نشر رسانده، دیده می شود که نسبت به سال 2012، در سال 2013 تنها در قتل و کشتار کودکان بیشتر از 30 درصد افزایش آمده است. 
قتل، کشتار، راه اندازی حملات انتحاری و انفجاری، کارگذاری ماین های کنار جاده، سر بریدن مردم، بمباران مراسم خوشی و غم توده ها توسط طیاره های بی پیلوت و راه اندازی عملیات شبانه گوشه ای از فرهنگ جنگی کشورهای متجاوزگر غربی را می سازد که روزانه ده ها انسان را به کام مرگ می فرستند.
لست قاتلان چهاردهۀ اخیر مردم ما سر درازی دارد و اگر خاموشی اختیار کنیم و هیچ اعتراضی علیه استعمار و استبداد نداشته باشیم و همۀ ما در لاک خود فرو رویم و نیروهای مترقی، پیشاهنگ و انقلابی که از میان توده ها برخاسته و با درد آنان آشنایی دارند به پا نخیزند و در آگاهی و رهبری توده ها سهم فعال نگیرند، مطمئناً هر روز بر تعداد جنایتکاران مردم ما اضافه گردیده و روزی فرا خواهد رسید که آن زمان توده ها دیگر اعتماد شان را به رهبری پیشاهنگ خود از دست خواهند داد.

هیچ نظری موجود نیست: